ریشه یابی رمز ارز ها: از سقوط برتون وودز تا پیدایش بیت کوین
سیستم اقتصاد جهانی، سیستم درهم پیچیدهای است که طی یک سده گذشته فازهای گوناگونی را از سر گذارنده است. با وجود دستیابی به موفقیتهای آشکار در برخی زمینهها، سیستم پولی کنونی جهان که بنیان این دوران رشد پایدار را بنا نهاد، در نهایت دچار مشکل شد و شکست خورد. در اینجا میخواهیم علت این شکست را بررسی و پیدایش بیت کوین را ریشه یابی کنیم.
در آغاز دوران پس از جنگ جهانی دوم، سیستم پولی دنیا مورد مذاکره قرار گرفت و برای مناسبات مالی و بازرگانی در سطح بینالملل قوانینی وضع گردید. نمود این دستاورد قرارداد برتون وودز (Bretton Woods) سال ۱۹۴۴ است. این قرارداد در دنیایی که با ستیز بزرگترین ارتشهایش رو به تباهی رفته بود، یک نظام مالی تازه آفرید.
پیش از پایان جنگ جهانی دوم کنفرانسی در نیو همپشایر (New Hampshire) برگزار شد و در آن ستونهای اصلی نظام مالی و بازرگانی جهان بنا گردید؛ صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک بازسازی و توسعه بینالملل (IBRD) که امروز به بخشی از «گروه بانک جهانی» (World Bank Group) تبدیل شده است. چندی پس از به امضاء رسیدن موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT)، سازمان تجارت جهانی (WTO) جایگزین آن شد.
وزیر خزانهداری وقت امریکا، هنری مورگنتا جونیر، در کنفرانس پولی برتون وودز ؛ ۸ جولای ۱۹۴۴ (منبع: بانک جهانی)
از میان دولتهای پشتیبان سیستم برتون وودز، بسیاری در برابر نازیها کنار هم جنگیده بودند. کوشش این دولتها بر آن بود تا دنیایی بسازند که دیگر هرگز ستیز نظامی گسترده و افسردگی جهانی در آن مجال بروز نیابد. راه رسیدن به این هدف، ساختن یک سیستم پولی بینالمللی و کاستن از موانع تجارت آزاد بود. ظرف یک ماه بیش از ۷۰۰ نماینده از ۴۴ کشور جهان بر این توافقنامه چکش موافقت زدند. در این نشستها از هیچ بانکی دعوت نشده بود.
نمایندگان تصمیم گرفتند که ساختار پولی تازه میبایست مبتنیبر دلار امریکا باشد و دلار به ارز اندوخته جهانی بدل شود. دستاندرکاران کوشیدند چیزی شبیه استاندارد طلای پیش از جنگ را البته در سطح محدود ایجاد کنند؛ در نتیجه دلار امریکا با قیمت ثابت به طلا پیوند داده شد. بر اساس این تناسب تعریف شده، دولت ایالات متحده کار تبدیل دلار به طلا را با نرخ ۳۵ دلار به ازای هر اونس طلا آغاز نمود. به این ترتیب پول امریکا به استاندارد طلای جدید مبدل شد و البته مزیت آن نسبت به این فلز گرانبها، داشتن انعطافپذیری بود.
یک سیستم مبادله ارز با نرخ ثابت ایجاد شد که در آن همه ارزهای مهم دنیا به دلار با پشتوانه طلا پیوند داده میشدند. کشورهایی که در این ساختار حضور داشتند میبایست با دخالت در بازارهای تبادل ارز خارجی، قیمت پول خود را در بازهی برابری ۱% از نرخ تعیین شده نگه میداشتند. از این پس برای نگه داشتن نرخها در سطح مورد نظر، ارزهای خارجی پیوسته خرید و فروش میشد.
خوب، بد، زشت
سیستم برتون وودز توانست نقش یک اتحادیه پولی را بازی کند که ارز اصلی آن دلار بود. این سیستم تا مدتها توانست پایداری مورد نیاز برای بازیابی و بازسازی پس از جنگ جهانی دوم را برقرار سازد. در طی دورهای که این توافقنامه رعایت میشد، بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱ هیچ کشوری بحران بانکداری را تجربه نکرد.
در این دوره از حجم جریانهای مالی سوداگرانه به شدت کاسته شده و به جای آن بخش بزرگی از سرمایهگذاریها وارد کانال پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیک میشد. این روند کمک کرد تا اقتصاد کشورها رشد کند، شغلهای زیادی به وجود آید و بسیاری از موانع بازرگانی از بین بروند. جدا از کشمکش نیابتی جنگ سرد، این بهبود تا حد زیادی محقق گردید.
در سال ۱۹۷۱ رئیس جمهور آمریکا سیستم استاندارد طلا را برانداخت
توافقنامه برتون وودز در زمینههای گوناگون چندین دستاورد مهم به دنبال داشت. یک پرتال آنلاین به نام «در سال ۱۹۷۱ چه اتفاقی افتاد؟» (در این سال دولت نیکسون در امریکا به صورت یک طرفه تبدیل دلار امریکا به طلا را پایان داد) این دستاوردها را در چند مورد خلاصه کرده و برای آنها آمارهای شگفتآوری گزارش میدهد. برای نمونه تا زمان تصمیم واشنگتن برای پایان دادن به استاندارد دلار – طلا، بهرهوری رشد بسیار خوبی داشت و دستمزدها همراه آن بالا رفت، در حالی که امروز روند دستمزدها از رشد بهرهوری عقب افتاده است. به بیان دیگر، در آن دوران افزایش ارزش کالا و خدمات خود را در بالا رفتن حقوق و مزایای کارکنان نشان داد. بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۹ بهرهوری ۱۱۹% بالا رفت و با بررسی میزان دستمزدها در آخرین سالی که این دو شاخص در کنار هم بالا میرفتند میبینیم که میانگین ساعتی اضافهکاری تا این سال ۱۰۰% رشد داشته و از بهرهوری دور نشده است. از آن زمان یعنی سال ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۰۹، آن طور که دادهها نشان میدهند، بهرهوری به میزان ۸۰% بالا رفته ولی رشد دستمزد اضافهکاری تنها ۸% بوده است.
این روند در مورد بسیاری از جفت شاخصهای دیگر هم وجود دارد. محاسبات اداره تحلیل اقتصادی (Bureau of Economic Analysis) و اداره آمار نیروی کار (Bureau of Labor Statistics) نشان میدهد که پس از دهه ۱۹۷۰ واگرایی بین سرانه GDP حقیقی و میانگین دستمزد حقیقی در امریکا به شکل پیوسته افزایش داشته است. پس از باز کردن پیوند دلار از طلا، شاخص قیمت برای مصرف کننده سر به آسمان گذاشته و همین شرایط در مورد میانگین قیمت فروش خانههای تازهساز در امریکا نیز دیده میشود. با وجود این پسرفت، نرخ گسترش طلاق و زندان در امریکا رشد چشمگیری را تجربه کردهاند.
استاندارد شبه – طلا که پس از جنگ جهانی دوم برقرار شد، نابرابری دستمزدها در امریکا را فرونشاند. این نابرابری از زمان بنیان نهادن سیستم ذخیره فدرال در ۱۹۱۳ مدام بالا رفته بود و پس از تصمیم امریکا مبنیبر تبدیل مستقیم دلار به پول فیات خالص بار دیگر رو به افزایش گذاشت. از سال ۱۹۷۱ تاکنون بخش ۱% دارای بالاترین درآمد، از افزایش چشمگیر دستمزدها برخوردار شده در حالی که قشر ۹۰% فرودست، با گذشت چندین دهه تغییر چندانی در دستمزدهای خود ندیده است. منحنی دستمزدهای این دو قشر، جایی در آغاز قرن حاضر همدیگر را قطع کردند و پس از بحران مالی جهان در ۲۰۰۸، سال به سال دارایان داراتر شدهاند و ندارها ندارتر.
روندهای منفی پس از کنار گذاشتن استاندارد طلا، بدهی ملی امریکا را نیز در بر میگیرد که افزایش زیادی داشته. این بدهی از کمتر از یک تریلیون دلار در دههی ۱۹۷۰ به بیش از ۲۰ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۸ رسیده است. در ماه ژوئن ۲۰۱۹، میزان بدهی فدرال با محاسبات عمومی ۱۶.۱۷ تریلیون دلار بود. این بدهی در سال گذشته نزدیک ۷۶% تولید ناخالص داخلی بود و «دفتر بودجه کنگره» تخمین میزند که تا سال ۲۰۴۰ نسبت به GDP به ۱۵۰% برسد. افزون بر این، توازن تجاری کالا در امریکا افت شدیدی داشته و در پایان ماه دسامبر به منفی ۸۰ میلیارد دلار میرسد که رکورد پایینترین میزان است.
آیا ارز ذخیره جهانی بعدی رمز ارز خواهد بود؟
برتون وودز با وجود مزایای مهم خود، اشکالات بزرگی نیز داشت که در نهایت به کنار گذاشته شدنش انجامید. برخلاف طلا که پشتیبان دلار بود، صاحبان قدرت در واشنگتن میتوانستند دلار که ارز اندوختهی سیستم = است را در راستای منافع امریکا تنظیم کنند و این طور هم شد. قرار بود دلار نقدینگی لازم برای اقتصاد جهان را تامین کند ولی در ابتدای کار امریکا به اندازهی کافی دلار چاپ نمیکرد. در نتیجه شرکای امریکا با کمبود ارز تبدیلپذیر روبهرو شدند. در سالهای پس از آن وارون این روند به وجود آمد. امریکا تورم این اسکناسهای سبز را بسیار بالا برد. خیلی زود آشکار شد که توافقنامه موجود به سود ایالات متحده تغییر جهت داده است. کشوری که هنگام امضای این توافقنامه صاحب دو سوم اندوخته طلای جهان بود.
در حقیقت اتحادیه پولی به وجود آمده، بیش از اندازه امریکا را نیرومند ساخت و تا زمانی میتواند ادامه داشته باشد که دیگر کشورها وضعیت موجود را بپذیرند. پس از آنکه واشنگتن شروع به گسترش تورم کرد، شرکای امریکا حجم کلانی از دلار را به طلا تبدیل کردند. همزمان امریکا داشت به این کشورها فشار سیاسی میآورد تا ارزش دلار را نسبت به پولهای چاپی خود در نرخهای ثابت نگه دارند. کار به جایی رسید که کشورهایی مانند فرانسه دیگر ادامه وضع موجود را برنتافتند و با فروش دلارهای خود طلا خریدند. سپس امریکا پیوند میان پول ملی خود با این فلز گرانبها را شکست. این اقدام به منزله پایان سیستم برتون وودز و استاندارد طلا بود و نرخهای تبدیل ارز را بار دیگر شناور ساخت.
مانند همین شرایط اکنون در اتحادیه پولی خود اروپا وجود دارد. منتقدان میگویند بسیاری از مشکلات این اتحادیه پولی ریشه در ساختار آن دارد؛ ساختاری که به شدت در راستای منافع آلمان است و این لوکوموتیو اقتصاد قاره سبز با بهرهمندی از آن همچنان یکی از بزرگترین صادرکنندگان جهان است. دولت در برلین پشتیبان پایین نگه داشتن تورم است؛ امری که باعث درآمدزایی بالای صادرات صنعتی هایتک برای آلمان میشود. با این وجود کشورهای جنوب قاره اروپا از جمله ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و یونان نیازمند تورم بسیار بالاتری هستند تا بتوانند به عنوان صادر کننده خود را در رقابت نگه دارند.
با گذشت زمان آشکار میشود که داشتن یک ارز دخیره که در کنترل چند کشور است نسبت به ارز فیاتی که پیرو منافع یک ابرقدرت است، شرایط به مراتب بهتری ایجاد میکند. یک رمز ارز که نقش ابزاری برای مبادله، ذخیره ارزش و واحد حسابداری را بازی کند و نتوان با تصمیمات سیاسی سوگیرانه تورم آن را بالا یا پایین ببرد، میتواند ابزار مناسبی برای انجام تراکنشهای مالی و بازرگانی در سراسر جهان باشد. آن هم بدون اینکه وجود آن به سود یک طرف مشخص تمام شود. از سوی دیگر، طرفینی که در این شرایط نقش دارند صاحب داراییهای حقیقی میشوند نه یک نمود برگرفته از آن.
بدون شک ساتوشی ناکاموتو در هنگام طراحی بیت کوین به این موضوعات فکر کرده است. فرد یا افرادی که پشت این نام هستند، در پروفایل ساتوشی در P2P Foundation تاریخ نمادینی را به عنوان تاریخ تولد نوشتهاند. ۵ آوریل سال ۱۹۷۵. این تاریخ که نمیدانیم گذاشتن آن در پروفایل ساتوشی عمدی است یا تصادفی در حقیقت زمان یک تحول تاریخی در مناسبات میان مردم، دولت و پول است.
در ۵ آوریل ۱۹۳۳ دولت امریکا به وسیلهی «فرمان اجرایی ۶۱۰۲» ، «گردآوری هرگونه سکه طلا، شمش طلا و نشان طلا» را برای شهروندان این کشور ممنوع کرد. هدف از این کار بالا بردن مصنوعی تقاضا برای پول فیات امریکا به وسیلهی کاهش تقاضا برای طلا بود. در طی دوران برتون وودز، تنها کسانی که شهروند امریکا نبودند اجازه داشتند دلار را با طلا مبادله کنند؛ قانونی که آن را یکی از اشکالات سیستم برتون وودز میدانند. فرمان اجرایی بالا در سال ۱۹۷۵ لغو گردید و از آن پس بار دیگر نگهداری طلا در امریکا قانونی شد.
از نظر شما آیا ارز ذخیره بعدی جهان یک رمز ارز خواهد بود؟