مقالهای در مورد نارس بودن مکانیزم ارزش گذاری مبتنی بر توکن
این مقاله به بررسی ارزش گذاری توکنهای رمزنگاری شده میپردازد و با استفاده از نقطه نظرهای علمی و کارشناسی به این موضوع میپردازد که اساسا تعیین ارزش توکنهای رمز ارزی از چه راههایی انجام میشود و آیا این نظام ارزش گذاری صحیح و اصولی است یا خیر؟
کسب ارزش موضوعیست که همیشه در مدلسازی تجاری اندکی به آن بیتوجهی شده است. همانطور که پیتر تیل (Peter Thiel) مکررا گفته است، به طور سنتی همبستگی کمی بین ایجاد ارزش و کسب ارزش وجود دارد (مثلا شاید فردی درآمد زیادی به دست آورد، بدون اینکه از آن سودی کسب کند). بعضی از صنایع حتی سازوکاری برقرار کردهاند که مشخصا ایجاد ارزش را از کسب ارزش متمایز میکند: مثلا صنعت فیلمسازی یا شرکتهای تولیدی را نظر بگیرید که تمام کارهای خلاقانه و عملیاتی را انجام میدهند و در نهایت توزیعکنندگان و نمایشدهندگان فیلم ۸۰ تا ۹۰ درصد سود آن را در پایان چرخه عمر فیلم به خود اختصاص میدهند.
کسب ارزش در زمینه کریپتوکارنسی تیرهوتارتر از موارد گفته شده است. مطلبی که به تازگی از تیم درمه (Dharma) منتشر شده این پرسش را در ذهن ها به وجود آورد که آیا “هر نوع طراحی توکن میتواند ارزش به وجود بیاورد، حتی اگر محصولات مادر آن موفق باشند؟ ” اجماع و اتفاق نظر خوبی درباره ارزشگذاری بیش از حد داراییها در بازار کریپتو وجود دارد؛ بسیاری از بحثهای مهم دربارهی روشهای ارزش گذاری، به دنبال قرار دادن این نوع جنون در چارچوب و قالب مشخصی هستند؛ اما صحبتهای منطقی چندانی درباره مسئله اصلی انجام نشده است:
آیا داراییهای کریپتو اصلا ارزشی را به دست میآورند؟
۱. ارزش چیست؟
ارزش توسط کار ایجاد میشود. کار میتواند مکانیکی، خلاقانه یا هر چیزی مابین اینها باشد. اریک بینهوکر (Eric Beinhocker) در مقالهای تحت عنوان “ریشهی ثروت “، ایجاد ارزش اقتصادی را در سه شاخص کلیدی به شکل علمی تعریف میکند:
کار باید به صورت ترمودینامیکی غیرقابل تغییر و برگشت باشد؛ آنتروپی یا بینظمی درونی را در اکوسیستم خود کاهش و آنتروپی جهانی را افزایش دهد و محصولات و اعمالی را به وجود بیاورد با اهداف انسانی تناسب داشته باشند (دقت کنید که کار مبتنی بر بلاکچین در اینجا چقدر تناسب دارد).
۱.۱ کسب ارزش چیست؟
نسبتهای P/E بر روی سهام اینترنتی جهانی ۱۰۰~ (در سال ۲۰۱۴). نبود یکپارچگی برایتان سوال نیست؟ همهی آنان به شکلهای مختلفی ارزش کسب میکنند.
با توسعهی تعریف بالا، هدف یک کسبوکار میتواند ایجاد ارزش (از طریق کار)، فروش یا معامله با مشتری و به دست آوردن مقداری از آن ارزش به عنوان سود باشد.
- کسب ارزش پیوند بین سود و درآمد است؛ یعنی چسب میان نسبتهای P/E.
۱.۲ رویکردها به کسب ارزش
سایت (HBR (Harvard Business Review مقالهی خوبی توسط پروفسور استفان میشل (Stephan Michele) با عنوان ارزش بیشتری به دست بیاورد (Capture More Value) دارد. این مقاله چارچوبی برای نوآوری در کسب ارزش به ۱۵ شکل مختلف، از تغییر مکانیزم تعیین قیمت گرفته تا تغییر بخشی از محصول که برچسب قیمت بر آن زده میشود، ایجاد میکند.
الگوهای عمومی هم میتوانند توسط مقایسه بازده دارایی با بازده جریان پولی در سرمایه (CFROI) در طیف مناسبی از سهام استخراج شود. تصویرسازی هم میتواند مشخص کند که بعضی از کسبوکارها هم با مقیاس وسیع و حاشیهی اندک، ارزش زیادی به دست میآورند، در حالی که بقیه بر حاشیهی بالا (قیمتگذاری بالا بر مشتری) متکی هستند و با بازده دارایی کمتری سود به دست میآورند.
۱.۳ استخرهای سود (ناهمگونی کسب ارزش)
تصویرسازی استخرهای سود: تکامل کسب ارزش در صنعت درمان در یک دهه
یکی از امور روشنگری که اتفاقا میتواند در فضای کریپتو هم مورد استفاده قرار گیرد، کالبدشکافی صنایع در استخرهای سود است (برای مقیاسهی سودآوری و سهم بازده صنعت در بخشهای مشخصی از صنایع، برای آنکه مشخص شود کدام صنایع در کسب سود موثرتر عمل کردهاند).
مثلا در صنعت فیلمسازی، همانطور که شروع به تمرکززدایی از خود در خدمات مبتنی بر توکن میکند، به معنای تقسیمبندی حرکت یک فیلم از تولیدکننده، به توزیعکننده، به جشنواره، به سالن نمایش، به کاتالوگ مشترک، به نمایش خانگی، به تلویزیون، به تبلیغات و …. و ردگیری این است که چه کسی بیشترین حاشیه سود را از آن خود میکند. اگر این پرسش را با تصور کردن استخرهای سود در این بخشها میتوان جذابتر نیز کرد: مانند تقسیمبندی تبلیغات به کدهای دیگر، ذخیرهسازی، مدیریت محتوا، توزیع، مجوز و خدمات ارسال قبض و برآورد پتانسیل کسب ارزش توکنهای مرتبط با ویدیو به سمت بخشهای خاص از این خط سیر.
۲. دربارهی ارزش داراییهای مالی
ارزش یک دارایی، ارزش کنونی جریان پولی مورد انتظار آن است.
مدلسازی ارزش دارایی هایی مالی که مانند اوراق بهادار سنتی عمل میکنند ساده است و معمولا به صورت معادلهی جریان پولی نزولی تفسیر میشود. زیرمجموعهی متغیرهای آن به تفصیل در پیشینهی مالی مورد بحث قرار گرفته است و اگرچه پیشبینی بیشتر آنان در عمل دشوار است، دادههای تجربی همسبتگیهای کافی را برای سرمایهگذاران و تحلیلگران جهت تحسین مدل خود به وجود میآورد.
در مورد توکنهای امنیتی هم این مدل میتواند به کار گرفته شود. اما در عرصهی دیگری غیر از کریپتو خیر.
۳. چارچوبهای ارزشگذاری توکن دربارهی کسب ارزش چه میگویند؟
هنوز هم تعداد کمی از مردم (البته استثناً هوشمند) هستند که مدلهای ارزشگذاری توکنهای کاربردی را مطالعه کنند. در اینجا یک خلاصه آسان و کم را برایتان آوردهایم:
۱. کریس برنیسک (Chris Burniske): معادلهی تباد (MV = PQ) را به عنوان سنگ بنای ارزشگذاری داراییهای کریپتو (آنهایی که ابزار تبادل، انبارهی ارزش و واحد حساب پروتکلهای خود هستند) تعیین میکند و اساسا عنوان میکند که ما GDP را برای یک اقتصاد کریپتو مییابیم و آن بر میزان کل توکنهای در گردش تقسیم میکنیم.
۲. TwoBitIdiot: به بیشتر توکن ها باور ندارد اما بعضی از آنها را تحسین میکند چون احتمال میدهد دوام داشته باشند؛ بهویژه توکنهای اثبات کار انسانی و TCRها که احتمال متفاوت ماندنشان میرود.
۳. John Pfeffer: یکسانسازی هزینههای حاشیهای اجرای شبکهی غیرمتمرکزی با درآمد حاشیهای آن (MC= MV) را به منظور پیدا کردن یک نقطه تعادل به پیشنهاد میکند.
۴. برندن برنشتاین (Brenden Bernstein): ارزشگذاری مبهم را مورد انتقاد قرار داده و به ایجاد ارزش در کنار دو بعد دیگر و همچنین مقدار نظریه پول فکر میکند.
ایدهی پنهان در اینجا این است که این داراییها به عنوان شکل خاصی از پرداخت در قبال معامله با منابع کمیاب زیرساختی شبکه عمل میکنند. با این حال شاید در نظر گرفتن چنین فرضیه محافظهکارانهای به ویژه وقتی که بحث توکن کاربردی در میان است چندان مناسب نباشد.
در مقابل ” ظهور استیبل کوین ها ” به عنوان ابزار بهینهتری از پرداخت، تلاشهای عملیات مشترک بینزنجیرهای و حتی پیشنهاد پرداخت سوخت اتریوم با توکنهای ERC20، روشن نیست که یک دارایی کریپتو بتواند ارزهای جایگزین را به عنوان ابزار پرداخت در درون شبکههایشان جدا کند. شاید بهتر باشد ما به دنبال فهمیدن این باشیم که مردم چه توکنهایی را برای نگهداری یا خرج کردن انتخاب میکنند.
۴. بازارهای کریپتو درمورد مکانیزمهای کسب ارزش چه میگویند؟
به نظر میرسد که تا کنون هیچ اهمیتی ندادهاند. در این مرحلهای که در آن قرار داریم، در حالی که نسبت محاسبه به استفاده برای بیشتر توکنها بیش از ۹۰ درصد مخفی است، قیمتهای بازارهای ثانویه به جای کسب ارزش، توسط اختصاص ارزش به طیف محدودی از ابعاد دیکته میشود (چون ارزش کمی خارج از بیتکوین، اتریوم و چند سکه معدود دیگر به دست آورده میشود).
به TRX نگاه کنید. به نظر انحراف میسد. اما به نظر میرسد که همبستگیهای بیش از حد معمول بین کاربران فعال سایت ردیت با قیمت توکنها دارد. در کنار این، هیچ معیار اندازهگیریشدهی عمومی دیگر به اندازه این با قیمت همبستگی ندارد. بعضی مطالعات دیگر همبستگیهای عمیقی را بین قیمت رمزارزها و معیارهای اجتماعی بیان میکنند. همین امر حرف زیادی دربارهی اینکه بخشهای بازار به چه چیزی ارزش میدهند دارد. نمیتوان تلاش یک فرد عادی بیسواد برای پیدا کردن میانجیهایی برای پیشبینی “تاثیرات شبکه” را سرزنش کرد.
همبستگی TRX بین قیمت و نظرات جدید ردیت، کاربران فعال ردیایت بر گیتهاب در ماههای گذشته
۵. توکنهای کاربردی چطور ادعای کسب ارزش دارند؟
توکنهایی که به طور خاص نیازمند انگیزه دادن یا انگیزه گرفتن از یک رفتار برای ارائهی سرویس کسب ارز مربوط به آن کاربرد سرویس هستند را سرویس کاربردی میگویند.
تعریف بالا توسط لوک دونکان (Luke Duncan) ارائه شد. این تعریف با وجود نظری بودن آن، مطلوب و قابلاستفاده است. سه نکته کلیدی در اینجا وجود دارد: خاص (آیا توکن برای انگیزهزدایی از خدمات زیرساختی شبکه، خاص عمل میکند؟ برای توان استخراج چقدر رقابت وجود دارد؟)؛ انگیزه دادن یا انگیزه گرفتن (چقد دقیق/کامل ارزش رفتارهای بنیادین را میگیرد؟)؛ کاربردی (در دنیای واقعی چقدر تقاضا میتواند برای چنین خدمات بنیادینی وجود داشته باشد؟) بیایید به مورد دوم نگاه دقیقتری داشته باشیم.
تلاشهایی برای طبقهبندی توکنها طبق اصل و ریشهشناسی آنان انجام شده است؛ تلاشهای دیگری هم برای دستهبندی آنان طبق وضعیت قانونی آنان انجام شده است اما تعداد کمی از آنها بودهاند که مکانیزم کسب ارزش پشت پرده چنین داراییهایی را تشریح و دستهبندی کند. مدلهای جدید کایل سامانی (Kyle Samani) برای توکنهای کاربردی تلاش برجستهای در این زمینه به حساب میآید. ما ایدههای پیشنهادی را ترکیب کرده و تصویر گسترده زیر را ارائه میکنیم:
۵.۱ انبارهی ارزش
این بخش مشخصا شامل بیت کوین است اما میتواند شامل Decred، مونرو و دیگر توکنهای عمومی در پایه مستقل مالی آزاد باشد. آنان باید با استفاده از معادلهی تبادل در منظور نظریه مقدار پول ارزشگذاری شوند. استدلال بعضیها این است که اتریوم، Dfinity و توکنهای بومی پلتفرم قرارداد هوشند شانس بزرگی برای تبدیل به نقاط سودمند نوظهور به عنوان انبارهی ارزش دارند.
۵.۲ توکنهای امنیتی
توکنهای امنیتی داراییهایی هستند که درآمد منفی به بار میآورند، که فرد در آن میتواند متغیرهای مدل ارزشگذاری DCF را اعمال کند. توکن SIAFUND متعلق به Sia از این موارد است.
۵.۳ توکنهای کاربردی
۵.۳.۱ کار
فرض این مدل که Augur پیشرو آن است بر این استوار است که مشارکت کنندگان باید توکن بومی شبکه را برای به دست آوردن حق اجرای کار بر شبکه سرمایه گذاری کنند. شانس اینکه یک مشارکت کننده مشخص درخواست کار بگیرد، به میزان توکنهای سرمایه گذاری شده او به عنوان کسری از همهی توکنهای سرمایهگذاریشده توسط کمککنندگان رقیب در آن زمان بستگی دارد. اگر کار “صحیح” اعلام شود، توسط کارمزدها پاداش میگیرد؛ اگر “نادرست” اعلام شود، امکان کاهش شدید سهام پشتیبان او وجود دارد.
- مثالها: Augur، Numerai، Filecoin، TrueBit و Livepeer
- کسب ارزش: کسب ارزش توسط تقاضای رقابتی در میان مشارکت کنندگان/تامینکنندگان به شدت تحریک میشود. هرچه تقاضا برای خدمات بنیادین بیشتر شود، درآمد جاری به سمت تامینکنندگان خدمت بالاتر میرود. کمککنندگان تحت عرضه ثابت توکنها (یا بنیان پولی که نسبت به تقاضای سرویس رشد کندتری دارد) به ازای توکن مبلغ بیشتری برای حق داشتن سهم بیشتری از جریان پول نقد میپردازند. محاسبهی سرانگشتی کایل سامانی عنوان میکند که این مدل ۱۰۰ برابر بیشتر از ابزار توکن پرداخت ارزش کسب میکند.
۵.۳.۲ TCR
توکنهای TCR تحت چارچوب عمومی سازماندهی غیرمتمرکز، حق داوری بر محتوای ورودی را برای دارنده توکن قائل میشوند. چنین مورد ثبتشدهای معمولا نیازمند حداقل سهام برای لیست جدید است، مکانیزمهای ارائه چالش را برای دارندگان توکن جهت سازماندهی آیتمهای لیستشده سر جای خود قرار میدهد و سهام را هر بار که چالش رخ میدهد یا سهام از دست میرود، طبق جفتهای دارندگات توکن بین آنان توزیع میکند.
- مثالها: AdChain، Paratii، Medcredits و Relevant
- کسب ارزش: اگر لیستی نقطه کانونی خود را به طور دقیق ارائه کند؛ و این نقطه کانونی برای مخاطبان جالب توجه باشد؛ توکنهای TCR به نسبت ارزشی که لیستشده توسط بودن در لیست به دست میآورد ارزش کسب میکند. این را میتوان طبق استفادهی مورد سنجش و اندازهگیری قرار داد.: در نمونهی AdChain، میتواند تفاوت در درآمد بین منتشرکنندگان پذیرفتهشده یا رد شده ارزیابی کرد. در کنار این وقتی به دلیل آنتروپی دچار زیان ارزش شویم، دارندگان توکن میتواند این ارزش را توسط مشارکت در بازیهای چالش بازآوری ارزش مجددا کسب کنند.
۵.۳.۳ توکنهای مبتنی بر دسترسی
مدلی با دو توکن، یکی برای سرمایهگذاری و دیگری برای پرداخت کارمزد، که در این مدل توکن اول به عنوان اعتبار کارمزد و توکن دوم به عنوان ماشین تولید عمل میکنند. میزان تولید توکن دومی برای هر توکن اول سرمایهگذاریشده، طبق استفادهی پلفترم متغیر است و معمولا با قیمتی مشخص به یک سرویس دسترسی میدهد (تاثیر آن با مدل داشتن مدرک یکسان است).
- نمونهها: Gnosis، SpankChain و VeChain
- کسب ارزش: در صورتی که استفاده از پلتفرم افزایش پیدا کند تقاضای کاربر نهایی برای توکنها بالا میرود میتوان دریافت که اعتباراتی که به آنان نسبت داده میشود اکنون ارزش بیشتری دارد. دقت کنید که میتوان در یک خرید مقدار مشخصی توکن خرید و با رشد تقاضای آنان، از خدمات زیرساختی آن استفاده کرد.
۵.۳.۴ توکنهای اثبات سوختن
توکنها به عنوان ابزار پرداخت عمل میکنند، اما به جای گردش به شکل کارمزد، سوزانده میشوند و در همین حال به ارائهکننده سرویس میگوید که هر پرداخت به مقدار مشخصی از پاداش بلوک برمیگردد. هوشمندی طراحی در این حقیقت نهفته است که هزینهی استفاده از پروتکل میتواند برای کاربر نهایی ثابت و مستقل باقی بماند، در حالی که کسب ارزش به طور ناهمگن در ارائهکنندگان سرویسی رخ میدهد که کم و بیش کار کردهاند.
- نمونهها: فاکتوم از طرحی که در بالا توصیف شد استفاده میکند (در مدل دوتوکنی خود)؛ برخی توکنهای دیگر مانند بلاکستکس یا XCP هم از اثبات سوختن به عنوان یکی از مکانیزمهای صدور توکن خود استفاده میکنند.
- کسب ارزش: اگر کاربری پلتفرم توکنهای بیشتری نسبت به میزان صدور بسوزاند، عرضه کاهش پیدا میکند و قیمت را بالا میکشد. برعکس، در بلندمدت، باید رابطهای خطی بین ارزش توکن و استفاده از پلتفرم وجود داشته باشد.
۵.۳.۵ توکنهای بازخرید
توکنهای بازخرید توکنهایی هستند که فراتر از کاربرد اصلی خود، قرار است توسط واحد صادرکنندهی آن دوباره خریداری شود و سپس سوزانده شود تا این بازخرید به جایگزین بهتری برای توزیع سود تبدیل شود: ارزش نه به طور مستقیم، بلکه به صورت غیرمستقیم و توسط کاهش عرضه و افزایش سهم تملک شبکه برای همهی دارندگان توکن اختصاص داده میشود.
- نمونهها: ICN و Refined
- کسب ارزش: در اینجا عمل کسب ارزش توسط کاهش مستقیم عرضه و افزایش تملک فردی بر شبکه صورت میگیرد. وقتی قرار است توکن توسط واحد صادرکننده بازخرید شود، تولید ادامه پیدا میکند Icomomi از زمان اعلام، شاهد افزایش بازخرید ذخایر بوده است؛ Refined برنامه دارد پس از رسیدن به نقاط درآمدی مشخص این کار را انجام دهد.
۵.۳.۶ توکنهای تخفیف دائمی
اینها توکنهایی هستند که به دارندگانشان حق تخفیفی معادل سهم درآمد میدهند، اما این تنها زمانی عملی میشود که از سرویسهای بنیادین شبکه استفاده کنند. این یک مدل وفاداری است به جریان ثابت پولی هیچ حقی نمیدهد، بلکه به مصرف بخشی از خدمات ارائهشده در هر نقطهی زمانی حق خواهد داد.
- نمونهها: TAY و Sweetbridge
- کسب ارزش: حجم تخفیفی که هر توکن برای دارنده خود آزاد میکند طوری طراحی شده است که گام به گام با استفاده کلی از شبکه رشد میکند. اما بیشتر این کسب ارزش توسط دارندگان انفرادی در زمان اجرای تخفیف خودشان به دست آورده میشود. دارندگان منفعلی که در حال کشف پتانسیل توکن هستند، تنها میتوانند ارزش فروش مجدد خود را به دست بیاورند نه ارزش تخفیفشان را.
۵.۳.۷ توکنهای تخفیفی یکبار مصرف
اینها احتمالا اولین تکرارهای مدل توکن تخفیف دائمی هستند چون تکرار چندانی از این مدلها وجود ندارد. این ترجمهی دقیق مدل “کلید پرداختAPI” است که در آن یک توکن به کاربر خود حق یکبار مصرف یک سرویس را میدهد. البته این در حال کم شدن و از بین رفتن است چون ارزش بسیار کمتری نسبت به رقیب دائمی خود ایجاد میکند.
۵.۳.۸ سیستمها باثبات توکن سهگانه
تنها نمونهای که میشناسیم و امروز کار میکند استیم (Steem) است. ایدهی بنیادین این مدل ایزوله کردن دو شکل از تعهد مالی به شبکه است: بدهی و تملک. به هر کدام از این مدلها دارایی کریپتوی خود اعطا میشود: داراییای که در صورت رشد اجتماع سودآوری دارد اما وقتی اجتماع رو به افول باشد، زیان خواهد داد، دیگری هم متضمن مقداری سود است اما در هیچ سودی مشارکت ندارد. یکی از آنان میتواند طبق مکانیزم واگذاری به دیگری تبدیل شود، یک دارایی سوم با قیمت ثابت سیستم را به عنوان ابزار پرداخت تکمیل میکند.
- نمونهها: Steem، SP (Steem Power)، SBD (Steem Dollars). واحد حساب (Steem) نقطهی ورود به سیستم است و در کنار معامله شدن، میتواند در دو قرارداد قفل شود. اولین قرارداد به یک تعهد بلندمدت (SP) تبدیل میشود که به فرد حق گرفتن سهم خود از پاداشهای شبکه را میدهد و مقدار سهمگذاریشدهی در فعالیتهای سازماندهی را سنگین میکند. دومی مقدار قفلشده را به ارزهای باثباتی که به قیمت دلار چسبیده است تبدیل میکند که در واحد اصلی حساب سیستم (Steem) در هر زمان قابل بازپرداخت است و توانایی واگذاری نرخ سود را هم دارد.
- کسب ارزش: تب مقایسهی این طرح با طرحهای کلاهبرداری مشهور پانزی داغ است اما این مساله تا حدی ثمرهی کجفهمی است. داشتن واحد اصلی حساب هزینهی روزانه دارد، پس کاربران منطقی باید یا به تعهد بلندمدت تغییر وضعیت بدهند یا خود را در معرض نرخ سود قابلپیشبینیتری قرار دهند. هر دو مدل، سرعت توکن اولیه را کند میکنند و قیمت آن را به ازای معادلهی تبادل بالا میبرند. اما ارزشی که به عنوان پاداش شبکه توزیع میشود از کجا میآید؟ بیشتر منتقدان بر این نقطه تمرکز دارند و بسیاری از آنان باور دارند ارزشی که دوباره توزیع میشود از تازهواردان به بازار تامین میشود. اگر رشد به ناگاه افت کند، شاید دیگر هیچ منبعی برای پرداخت بدهیها وجود نداشته باشد. اگر به دقت نگاه کنید شما را به یاد مدل توکن مبتنی بر دسترسی میاندازد که یک سکهی باثبات نیمه پشتیبانی شده را به کار میگیرد. لازم به ذکر است که استقرار مدل دوم به عنوان یک دستهی متمایز میتواند این طرح را متروک کند.
۵.۳.۹ سکههای باثبات
سکههای باثبات (Stablecoins) مدتهاست به عنوان جام مقدس رمزارزها شناخته میشوند. از نظر فنی سه رویکرد برای حصول ثبات وجود دارد: صدور توکنهایی با پشتوانه دارایی واقعی (مثلا تتر)؛ صدور توکنهایی با پشتوانه کریپتو (مثل Maker) و انبساط یا انقباض عرضهی یک توکن بر اساس استفاده آن که میتوان از آن به عنوان سهم حقالضرب نام برد (مانند بیسکوین یا کربن).
- نمونهها: در بالا گفته شدند.
- کسب ارزش: کسب ارزش در این مورد به سادهترین شکل خود، با رشد شبکه و تقاضا برای سکهی باثبات به وجود میآید. در یک عرضه ثابت، قیمت افزایش پیدا میکند، سیستم سکههای جدیدی برای کاهش این قیمت به سمت قیمت هدف صادر میکند و این سکههای جدید به دارندگان توکن در شبکه میرسند. بنابراین اگر استفاده از شبکه و تقاضا افزایش پیدا کنند، این توکنها نشاندهندهی ادعای سکههای باثباتی هستند که در آینده صادر میشوند. نقطهی عکس آن درست در جاییست که بیشتر تغییرات و چاشنیهای هر رویکرد نمایان میشوند: بیشتر کردن عرضه آسان است (چاپ پول)، اما کاهش آن پیچیدهتر است.
۵.۳.۱۰ توکنهای ابزار پرداخت
در روزهای اول ظهور کریپتو، پیدا کردن توکنی که منحصرا برای عمل به عنوان ابزاری برای پرداخت در یک اپلیکیشن یا سرویس مشخص طراحی شده باشد راحتتر بود. با تحکیم مزایای استفاده از بیتکوین، اتریوم یا یک سکهی باثبات، این کار دشوار و تاثیرات سرعت برای رمز ارزها به طور گستردهتری نمایان شد.
لازم به ذکر است که اینها به هیچوجه دستههای منحصربهفردی نیستند، بلکه الگوهایی هستند که شاید همپوشانی داشته باشند. مثلا توکن Ocean به وضوح یک توکن کار است، اما تنها در صورتی که بازیهای شبهTCR در برخی از مکانیزمهای درونی آن وارد و ترکیب شوند. عموما، راهبردهای کسب ارزش این الگوها را میتواند طبق تبعات افزایش استفادهی توکن آنان و منبع ارزشی که به وجود میآورند تصویرسازی کرد:
۷. چطور کسب ارزش را در بلندمدت برنامهریزی کنیم؟
این پرسشی است که تا کنون نه پاسخی به آن داده شده است و نه به خوبی درک شده است.
وارن بافت:
مهمترین چیزی که میخواهم از آن سر در بیاورم این است که خندقی که دور این کسبوکار کشیده شده است چقدر بزرگ است. البته آنچه من دوست دارم یک قلعهی بزرگ با یک خندق پر از ماهی پیرانا و کروکودیل است.
البته ما میدانیم که تفکر سرمایهگذاری کریپتو قرار نیست اینچنین باشد، درست است آقای بافت؟ به جای پیرانا و کروکودیل باید به دنبال چه چیزی باشیم؟
۷.۱ فرضیهی حکومت
نمودهای کریس برنیسک و بوک دونکان برای حکومت بهعنوان کالای غیرقابلانعطاف کنونی
USV) Union Square Ventures) در سال ۲۰۰۷ به مدل حکومت به عنوان بنیادی برای تفاوت و تمایز آن چیز بزرگ بعدی اشاره میکرد و از سیستم همکاری اجتماعی کریگلیست (Craiglist) را به عنوان نمونه نام میبرد. فرد ازرام (Fred Ehsram) وقتی میگوید “ارزش در زنجیره داده نیست، بلکه در توافق مردمی و اجتماعی حول زنجیره است”، این دیدگاه را تایید میکند. مدل حکومت همان چیزی است که اجتماعات را کنار یکدیگر قرار میدهد و به یک توکن ارزش میبخشد.
هم او و هم لوک دونکان پیشتر نظریهی خروج، صدا و وفاداری آلبرت هیرشمن (Albert Hirchman) را برای تصریح این مسئله که فرد برای ماندگار کردن تاثیرات شبکه باید صدای شبکه برای مشارکتکنندگان را از طریق مدل حکومت به حداکثر برساند، به کار گرفتند.
بنابراین، مدل حکومت به عنوان سرویس (GaaS) یک مدل نشانهگذاری است که در آن کاربرد اصلی یک توکن حکومت بر پروتکل، اپلیکیشن یا شبکهایست که به آن تعلق دارد، و ارزش آن به نسبت اهمیت تصمیمات اتخاذ شده به دست آورده میشود. بخش منفی این است که اگر توکنی برای حضور در تصمیمات اقتصادی یا سیاسی مهم به راحتی مورد استفاده قرار بگیرد، تصمیمات مهم بیشتری بر روی میز قرار میگیرند و اضافه شدن این بار هزینهبردارد است و احتمال دارد که توکن ارزش تصمیماتی که بر آنان حکومت میکند را به دست آورد.
۷.۲.فورکها را در نظر بگیرید (محافظت کنید، پیشبینی کنید، تقویت کنید، اما غافل نشوید)
صرفه به مقیاس حاشیهای، دارای کشش هستند. در مورد بلاکچین هم آنها نه تنها به از دست داد اهمیت خود در مقابل فعالیت مشترک تمایل دارند، بلکه شاید به عنوان امور نهچندان خوب هم تفسیر شوند، چون رشد پروتکل باعث ایجاد انگیزههایی برای فورک شده و شبکه را در معرض خطر قرار میدهد.
باور بر این است که فورک باعث تسریع تکامل میشود، یعنی همان کاری که جهش با سیستم بیولوژیک میکند. این اگرچه میتواند برای سرمایهگذاران مخرب باشد اما ذاتا برای کاربران نهایی بد نیست.
از چنین منظری، بزرگی یک پروتکل شاید نتواند به توکن محلی آن در به دست آوردن ارزش کمک کند، ولی عمومیت مازاد، ناکارآمدی یا دیگر مزایای مخفی را نمایان کند.
شایان ذکر است که همیشه اصطکاکی در تغییر موقعیت از یک شبکه به فورک آن در مورد یک استخراجکننده یا کاربر وجود دارد. این ضربالمثل قدیمی را به خاطر بسپارید که میگوید «تکنولوژی تکثیرپذیر است ولی اجتماع نه». داستانهایی شبیه گوگل که حداقل سه بار تلاش کردند شبکه اجتماعی خودشان را داشته باشند و همیشه هم شکست خوردند را به خاطر بسپارید. انجام فورک در زمینهی بلاکچینها میتواند تهدیدآمیزتر باشد اما توکنهایی که توسط مدل حکومت موثر پشتیبانی میشوند میتوانند توکنهای شبیه خود همزمان وجود داشته باشند و از آنان محافظت کنند.
چطور؟ خب مونرو به طور دورهای الگوریتم اثبات کار خود را تغییر میدهد تا هیچ استخراجکنندهای از نظر اقتصادی سرکوبگر نشود و نتواند دست به حمله بزند. باینانس، داغترین استارتآپ جهان، در حال توسعهی نسخهی غیرمتمرکزی از صرافی خود است که سرعت پایینتر و کارمزد بالاتری دارد و از سیستم حراستی هم برخوردار نیست. از سوی دیگر بعضی افراد هستند که ایدههایی مانند سکههای غیرقابل فورک از نظر مالی در سر میپرورانند.
۷.۳ رقابتیبودن در استخراج میتواند از وفاداری کاربران مهمتر باشد
بلاکچینها بازرهای چندسویه را گرفته و آنان را برای رقابت در بازار آزاد جدا میکنند. همانطور که استخراجکنندگان بر سر ارزش کسبشده توسط شبکه رقابت میکنند (توسط تهیه منابع و سعی در کسب مقداری از ارزش شبکه از طریق پاداش بلوک)، پروتکلهای متعدد هم به طور همزمان بر سر توان استخراج، با همهی شکلها و رنگها رقابت میکنند.
جان پفر به ما در قالببندی بینش موجود در اینجا کمک میکند:
وقتی به این فکر میکنیم که آیا توکن پروتکل میتواند پرداخت اقتصادی را گرفته و ادامه دهد، آنچه به این امر مربوط است این است که آیا صنعت استخراج که بلاکچین پروتکل را نگهداری میکند رقابتی است؟ این رقابت اقتصادی میان کاربران است که در نهایت هزینهی استفاده از پروتکل و در نتیجه ارزش توکن را تعیین میکند.
۷.۴ کسب ارزش <-> توزیع ارزش
همانطور که پیشتر گفته شد، هدف یک کسبوکار میتواند کسب ارزش (از طریق کار)، فروش یا معامله آن با مشتریان و کسب مقداری از آن به عنوان سود دیده شود. بالعکس، فردی میتواند بگوید که هدف یک شبکهی غیرمتمرکز دارای توکن بهبود ساخت ارزش (از طریق شبکهی غیرمتمرکز) است، بگذارید برای خودش خرید و فروش شود و ارزشی را اختصاص دهد که بتواند توسط شرکتی به عنوان ارزش به دست آورده شود.
بار دیگر به گفتهی جان پفر رجوع میکنیم:
ارزش شبکه نسخهی دارای توکن کسبوکار شبکه غیرمتمرکز طبق ساختار، بخشی از ارزش شرکتی معادل متمرکز مشترک خواهد بود. شما با ثابت نگهداشتن تعداد کاربران میتوانید اساسا بودجه کامل IT آن شرکتها را گرفته و آن را با سرعت V تقسیم کنید. گسست کسبوکارهای شبکهای سنتی توسط چالشهای پروتکل غیرمتمرکز، نمایانگر انتقال چشمگیر توکن کاربردی به کاربران و ویرانی بزرگ به ارزش بازار خواهد بود.
این میتواند دو معنی داشته باشد؛ اول اینکه سرمایهگذاری در داراییهای کریپتو در بلندمدت سودآوری کمتری خواهد داشت، یا اینکه برای سرمایهگذاران فعال که به دنبال گرفتن مجدد بخشی از ارزش از دست رفتهی آن هستند، دچار تغییر شکل خواهد شد.
۸. مرگ کسب ارزش (یا اثر ملکه سرخ)
خوانندگان هوشمند شاید دقت کرده باشند که بخشهای اول این متن درباره کسب ارزش بود و آن کسب ارزش بیشتر به کار گرفته میشود. دلیل آن هم باید تا کنون آشکار شده باشد: کسبوکارهای سنتی ارزش به دست میآورند، مقداری از آن را گرفته و سود را مجددا توزیع میکنند. شبکههای دارای توکن هم مستقیما از کسب ارزش به توزیع ارزش میروند. توکنها البته ارزش کسب میکنند اما کسانی که از آنان ارزش میگیرند خود دارندگان توکن هستند. و مکانیزمهای کسب ارزش توسط تیم بازاریابی متمرکز بر راهبردهای قیمتگذاری آزمایشی تکرار نمیشوند، بلکه توسط پروتکلهای کدگذاری میشوند. هرچه سادهتر باشند، شانس کار کردنشان بیشتر است. هرچه پیچیدهتر باشند، نقش مدل حکومت برای متناسب کردن قطعات و تکامل با یکدیگر اهمیت بیشتری مییابد.
بیایید به دوره مزیت رقابتی (CAP) که در سال ۱۹۹۷ توسط مایکل موبوسین (Michael Mubossin) و پول جانسون (Paul Johnson) ایجاد شد نگاه دوبارهای بیاندازیم. CAP زمان و چرایی باقی نماندن مزیت رقابتی است که جهت شناخت مدت زمان مرتبط ماندن مزیت و نوع ارزشی که شرکت میتواند در طور دوره افول خود استخراج کند به کار گرفته میشود.
در این تصویر، محور Y انتشار بازده و محور X زمان است. نیروهای رقابتی بازده را کاهش میدهند و به هزینه سرمایه نزدیک میکنند (انتشار بازده = بازده بر سرمایه منهای هزینه سرمایه). بخش خاکستری برای ما جالب توجه است چون نشان میدهد که شرکت میتواند پیش از از بین رفتن مزیت آن چقدر ارزش کسب کند و همچنین به عنوان بنیانی برای جریانات پولی و دیگر تمهیدات نرخ بازده عمل کند.
برآورد میشد که CAP برای بازار بورس ایالات متحده در دهه ۲۰۰۰ بین ۱۰ تا ۱۵ سال باشد هر کدام بین ۲ تا ۲۰ سال طول بکشد. CAP برای بلاکچینها همیشه به سمت صفر کشیده میشود.
نویسندگان این مقاله در همراهی با خطر فکر داروینی فرد ازرام این گفته را بازگو میکنند که «مزیت رقابتی در جهانهای بیولوژیکی هم نادر و کمعمر هستند. گونهها در یک مسابقهی تکاملی بیپایان با همدیگر گیر کردهاند.
زیستشناسان به چنین الگوهای تکاملی، مسابقهی ملکه سرخ میگویند که از نام ملکه سرخ در تاب در درون آینهی لویس کارول گرفته شده است. او بود گه گفت «در اینجا هرچه توان داری باید بدوی تا در همان جایی که هستی بمانی».
در مسابقهی ملکه سرخ، درست مثل حوزه کریپتو، هیچ بردی وجود ندارد؛ بهترین کاری که میتوانی بکنی این است که سریعتر از رقبایت بدوی. موفق شدن یعنی زنده ماندن. هیچ تمایزی دائمی، غیرقابلتغییر یا غیرقابلتطبیق نیست.
هیچ خندق یا پیرانایی برای مخفی شدن در پشت آنان وجود ندارد. کسب ارزش قرار نیست در عکسبرداری اشعه X چرخهی زندگی نشان داده شود، بلکه در سطج پروتکل مدلسازی میشود. سرمایهگذاران باید داراییهایی را دنبال کنند که بیشترین ارزش را کسب کند و یاد بگیرند خودشان چطور ارزش به دست بیاورند. یا در سطح عمیقتر، بدانند که کدام عامل قرار است این ارزش را در پیکرهبندیهای بازار به دست بیاورد و مستقیما بر آنان سرمایهگذاری کنند.
درست همانطور که استخراج با CPU به رشتههای خاصتری تکامل پیدا کرده است و در نتیجه حتی کار استخراج را هم تکثیر کرده، سرمایهگذاری در توکن هم میتواند به سمت سرمایهگذاری فعال پیش برود و تکامل پیدا کند. کسی که نداند چطور سرمایهگذاری کند، امیدهای او توسط تورم افزایشی روز به روز بر باد میرود. کسی که به گرههای مشهور اتکا میکند، بازده سود بالاتر بلوک را از دست میدهد. حتی برای پروتکلهای مبتنی بر سهام پیشتر ساخته شده، استخرهای مجازی استخراج وجود دارد (نوع خاصی از سرمایهگذاری).
تحلیل مکانیزمهای کسب ارزش کاری است که باید پیش از تزریق سرمایه در یک توکن جدید انجام شود، اما باید به شکل مداوم مورد بازبینی قرار گیرد. شبکههای متن باز نمیتوانند به اندازه کافی CAPها را برای حفظ تمایز یا کسب ارزش به شکل اجاره اقتصادی نگه دارند. اما افرادی که یاد میگیرند در این شبکهها کار کنند، میتوانند ارزش خوبی برای خودشان به دست بیاروند. فقط انتظار نداشته باشید که کار ساده، قابلپیشبینی یا منفعلانهای مثل پیوستن به جدول سرمایهای و صبر کردن باشد.
نمیخواید برای این مطلب به این کاملی منبع و رفرنس بدید؟ من که دلم آب شد از این همه محتوا