وارن بافت کیست ؟ زندگینامه ثروتمندترین مرد جهان
وارن بافت به یکی از بزرگترین و موفقترین سرمایهگذاران در تاریخ بدل شده است. او مدیر عامل و بیشترین سهامدار شرکت برکشایر هاتاوی (Berkshire Hathaway) است. وی در رتبهبندی فوربس در سپتامبر سال ۲۰۰۸ میلادی، به عنوان ثروتمندترین مرد جهان شناخته شد. با خواندن زندگینامه و استراتژی او در امور تجاری و سرمایه گذاری درسهای زیادی می توان درمورد روشهای موفق سرمایه گذاری، خرید و فروش سهام و داشتن دیدگاهی هوشمندانه نسبت به تغییرات بازار آموخت.
وارن ادوارد بافت (Warren Edward Buffett) در ۳۰ اوت سال ۱۹۳۰ متولد شد. نام مادر او لیلا و نام پدرش هووارد (Howard) بود. پدر بافت، یک کارگزار بورس بود که بعدها نماینده کنگره شد. بافت، دومین فرزند خانواده بود و ۲ خواهر داشت. وی در سنین بسیار پایین، استعداد حیرتانگیزی در مسائل پولی و تجاری از خود نشان داد. او توانایی فوقالعاده ای در محاسبه ستونهایی از اعداد بدون آمادگی قبلی داشته است، نبوغی که هنوز هم همتایان تجاری او را شگفتزده میکند.
زمانیکه وارن بافت تنها ۶ سال داشت، ۶ بسته کوکاکولا به قیمت ۲۵ سنت از فروشگاه پدربزرگ خود خریداری نمود و هر بطری را به قیمت ۵ سنت فروخت. در نتیجه، سودی ۵ سنتی کسب کرد. هنگامیکه سایر کودکان همسن وارن در حال انجام بازیهای لیلی و جکز بودند، وی در حال پول درآوردن بود. پنج سال بعد، بافت، اولین قدم خود را به سمت دنیای امور مالیِ پیشرفته برداشت.
او در سن ۱۱ سالگی، ۳ سهم از سهام ممتاز خدمات شهرها (Cities Service Perferred) را به قیمت ۳۸ دلار به ازای هر سهم، برای خود و خواهر بزرگترش، دوریس (Doris) خریداری نمود. کمی پس از خرید سهامها، قیمت هر سهم به ۲۷ دلار سقوط کرد. وارن ترسید، اما تاب آورد و سهامهای خود را تا زمان جهش قیمت آنها روی ۴۰ دلار نگاه داشت. سپس، بلافاصله آنها را فروخت و اشتباهی را مرتکب شد که خیلی زود موجب پشیمانی وی گردید. قیمت سهام ممتاز خدمات شهرها به سرعت به ۲۰۰ دلار افزایش یافت. این تجربه، یکی از درسهای سرمایه گذاری را به او آموخت؛ صبوری یک مزیت است.
تحصیلات وارن بافت
وارن بافت در سال ۱۹۴۷ و در سن ۱۷ سالگی، از دبیرستان فارغالتحصیل شد. او به هیچ وجه تصمیم نداشت که به دانشگاه برود؛ زیرا او تا آن زمان از تحویل روزنامهها، ۵۰۰۰ دلار کسب کرده بود (این مبلغ، معادل ۴۲.۶۱۰.۸۱ دلار در سال ۲۰۰۰ است). اما پدر او برنامههای دیگری داشت و پسر خود را وادار به تحصیل در مدرسه کسبوکار وارتون (Wharton Business School) در دانشگاه پنسیلوانیا (University of Pennsylvania) کرد. بافت، تنها ۲ سال در این مدرسه ماند، زیرا اعتقاد داشت که از اساتید خود بیشتر میداند.
هنگامیکه هوارد در سال ۱۹۴۸ در رقابتهای کنگرهای شکست خورد، وارن به خانهاش در شهر اوماها بازگشت و به دانشگاه نبراسکا لینکلن (University of Nebraska-Lincoln) انتقالی گرفت. با اینکه وی به صورت تماموقت مشغول به کار بود، موفق شد که تنها در سه سال فارغالتحصیل شود.
نهایتا او پذیرفت که برای مدرسه کسب وکار هاروارد (Harvard Business School) درخواستنامه پر کند که هاروارد درخواست او را به دلیل “سن کم” قبول نکرد. وارن که تحقیر شده بود، برای دانشگاه کلمبیا (Columbia) که سرمایهگذاران مشهوری همچون بن گراهام (Ben Graham) و دیوید داد (David Dodd) در آن تدریس میکردند، درخواستنامه پر کرد. تحصیل در این دانشگاه، تجربهای بود که زندگی بافت را برای همیشه تغییر داد.
بن گراهام – استاد بافت
بن گراهام، در طول دهه ۱۹۲۰ به مشهور رسید. در زمانی که سرمایه گذاری برای باقی مردم جهان مانند یک بازی رولت بسیار بزرگ بود، گراهام به دنبال سهامهایی بسیار ارزان و بدون ریسک میگشت. یکی از مشهورترین خریدهای وی، خرید سهام شرکت خط لوله شمالی (Northern Pipe Line) بود. این شرکت، یک شرکت حمل و نقل نفتی بود که توسط راکفلرها (Rockfellers) اداره میگردید.
هر سهام این شرکت، به قیمت ۶۵ دلار خرید و فروش میشد، اما گراهام پس از مطالعه ترازنامه آن متوجه شد که این شرکت، دارایی اوراق قرضهای به ارزش ۹۵ دلار دارد. این سرمایهگذار تلاش کرد که مدیریت را به فروش سبد سرمایه گذاری ترغیب نماید، اما آنها نپذیرفتند.
کمی پس از آن، او یک جنگ نیابتی به راه انداخت و موقعیتی در هیئت مدیره به دست آورد. در نتیجه، شرکت، اوراق قرضه خود را فروخت و یک سود سهام به میزان ۷۰ دلار به ازای هر سهم پرداخت نمود.
هنگامیکه بن گراهام ۴۰ ساله بود، کتاب تجزیه و تحلیل اوراق بهادار (Security Analysis) را منتشر نمود. این کتاب، یکی از بزرگترین آثاری است که تاکنون درباره بازار سهام نوشته شده است. در آن زمان، سرمایه گذاری در بازار سهام مخاطرهآمیز بود و تبدیل به یک شوخی شده بود (شاخص داو جونز (Dow Jones)، در طول یک دورهی کوتاه ۳ تا ۴ ساله و در پی کسادی بازار در سال ۱۹۲۹ از ۳۸۱.۱۷ به ۴۱.۲۲ سقوط کرد). تقریبا در همین زمان، گراهام، شاخص ارزش “ذاتی” کسب و کار را ارائه نمود. این شاخص ، معیاری برای اندازهگیری میزان ارزش واقعی یک کسب و کار و مستقل از قیمت سهام بود.
سرمایهگذاران با استفاده از ارزش ذاتی، قادر بودند میزان ارزش یک شرکت را برآورد کنند و براساس این ارزش تسمیم گیری کنند. کتاب بعدی گراهام، سرمایهگذار هوشمند (The Intelligent Investor) بود که وارن از آن به عنوان “بزرگترین کتاب سرمایه گذاری نوشتهشده تاکنون” یاد میکند. این کتاب، بهترین تمثیل سرمایه گذاری تاریخ، یعنی آقای بازار (Mr. Market) را به جهان معرفی کرد.
بن گراهام به واسطه اصول سرمایه گذاری ساده و در عین حال پرمحتوای خود، تبدیل به الگویی ایدهآل برای وارن بافت بیست و یک ساله شد. وارن با خواندن ویرایشی قدیمی از کتاب فهرست رجال (Who’s Who) متوجه شد که استاد وی، رئیس یک شرکت بیمهای ناشناس کوچک به نام GEICO بوده است. وارن برای یافتن اداره مرکزی این شرکت، در یک صبح شنبه با قطاری به واشینگتن، دی. سی. رفت. هنگامی که به آنجا رسید، درها بسته بودند. وارن بی وقفه بر در کوبید تا این که دربان شرکت در را باز کرد. وارن پرسید که آیا کسی در ساختمان وجود دارد؟
وارن خوش شانس بود، مشخص شد که مردی در طبقه ششم همچنان مشغول به کار است. وارن برای ملاقات با او به طبقه ششم رفت و بلافاصله شروع به پرسیدن سؤالهایی درباره شرکت و عملکردهای تجاری آن کرد. این گفتگو، ۴ ساعت به طول انجامید. آن مرد، کسی جز لوریمر دیویدسن (Lorimer Davidson)، معاون مالی شرکت نبود. این تجربه، اتفاقی بود که تا آخر عمر در خاطر بافت باقی ماند. در نهایت، او حق مالکیت کل شرکت GEICO را به کمک شرکت خود، برکشایر هاتاوی، خریداری کرد.
وارن بافت در تمام دوران گذران تحصیلات تکمیلی خود در دانشگاه کلمبیا، تنها دانشجویی بود که تا آن زمان در یکی از کلاسهای گراهام، نمره A+ کسب کرده بود. اما هم بن گراهام و هم پدر وارن به او توصیه کردند که پس از فارغالتحصیلی، در بازار بورس نیویورک (Wall Street) مشغول به کار نشود. بافت با تعهد کاملی که نسبت به این کار داشت پیشنهاد کرد که برای شرکت تضامنی گراهام به صورت رایگان کار کند. اما بن، پیشنهاد او را نپدیرفت. بن ترجیح داد که موقعیتهای شغلی شرکت خود را برای یهودیانی که تا آن زمان در شرکتهای غیریهودی استخدام نشده بودند حفظ کند. وارن ضربه سختی از این تجربه خورد.
وارن بافت به خانه برمیگردد
هنگامی که وارن به خانه بازگشت، شغلی در شرکت کارگزاری پدرش به دست آورد و سرانجام در ماه آوریل سال ۱۹۵۲ با دختری به نام سوزی تامپسون (Susie Thompson) ازدواج کرد. این زوج یک آپارتمان ۳ خوابه به ازای ماهانه ۶۵ دلار اجاره نمودند. آپارتمانی فرسوده که این زوج جوان، آن را با موشها شریک بودند. دختر آنها که او هم سوزی نام گرفت، در این خانه متولد شد. به منظور پسانداز پول، آنها از یک کشوی کمد، تخت خوابی برای دختر خود ساختند.
در طول این سالهای اولیه زندگی مشترک، سرمایه گذاریهای وارن غالبا به شرکت Texaco و برخی املاک محدود بود، اما هیچکدام از این سرمایه گذاریها موفقیتآمیز نبودند. همچنین در این زمان، او شروع به تدریس کلاسهای شبانه در دانشگاه اوماها نمود (کاری که انجام آن در ماههای قبل ممکن نبود. وارن در تلاشی برای غلبه بر ترس شدید خود از سخنرانی عمومی، در دورهای به مربیگری دیل کارنگی (Dale Carnegie) شرکت کرد.) خوشبختانه، اوضاع تغییر کرد. روزی بن گراهام با وی تماس گرفت و این کارگزار بورس جوان را به کار کردن در شرکت خود دعوت کرد. سرانجام، وارن فرصتی را به دست آورد که برای مدتی طولانی منتظرش بود.
همکاری با بن گراهام
وارن و سوزی به خانهای در حومه نیویورک نقل مکان کردند. بافت، روزهای خود را به تجزیه و تحلیل گزارشات S&P و جستجوی فرصتهای سرمایه گذاری میگذراند. در این زمان بود که تفاوت بین دیدگاههای گراهام و بافت، خودش را نشان داد.
وارن بافت به نحوه کار یک شرکت و عواملی که یک شرکت را نسبت به رقبایش ممتاز میکند علاقمند گردید. بن تنها آمار را میخواست، در صورتی که وارن غالبا به مدیریت شرکت به عنوان یک عامل بزرگ در هنگام تصمیمگیری برای سرمایه گذاری علاقمند بود. گراهام، تنها به ترازنامه و صورت سود و زیان توجه مینمود و به رهبری شرکت، کمتر اهمیت میداد. در بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۶، وارن، سرمایه شخصی خود را از تنها ۹۸۰۰ دلار به بیش از ۱۴۰.۰۰۰ دلار افزایش داد. او با این پول ذخیرهشده، اهداف خود را بر اوماها متمرکز کرد و شروع به برنامهریزی برای قدم بعدی خود نمود.
در ۱ می سال ۱۹۵۶، وارن بافت، ۷ شریک با مسئولیت محدود، شامل خواهر خود دوریس و عمهاش آلیس گردآوری کرد که به این وسیله، ۱۰۵.۰۰۰ دلار فراهم شد. خود او ۱۰۰ دلار سرمایه گذاری کرد و به طور رسمی، شرکت بافِت را با مسئولیت محدود تأسیس کرد. پیش از پایان سال، او در حال مدیریت حدود ۳۰۰.۰۰۰ دلار سرمایه بود.
او یک خانه به مبلغ ۳۱.۵۰۰ دلار خریداری کرد. وی شرکت تصامنی خود را در یکی از اتاقهای خانه و بعدها در یک دفتر کوچک اداره میکرد. در این زمان، زندگی او تا حدودی شکل گرفته بود؛ او دارای سه فرزند، یک همسر زیبا و یک کسبوکار بسیارموفق بود.
در طول ۵ سال آینده، شرکت تضامنی بافت به یک سود چشمگیر ۲۵۱.۰ درصدی دست یافت، در حالی که شاخص داو، تنها ۷۴.۳% بود. وارن که تا حدودی در زادگاه خود مشهور شده بود، علیرغم درخواستهای مکرر از جانب دوستان و غریبهها، هرگز به هیچ کسی مشاورههای سهامی ارائه نداد. در سال ۱۹۶۲، شرکت تضامنی وی، سرمایهای افزون بر ۷.۲ میلیون دلار داشت که ۱ میلیون دلار از آن، سهم شخصی بافت بود ( او برای شراکت، هیچ پولی دریافت نمیکرد، در عوض، نسبت به (۱/۴) سودهای بالای ۴% ذیحق بود).
همچنین، او در سراسر ایالات متحده، بیش از ۹۰ شریک با مسئولیت محدود داشت. بافت در یک اقدام سرنوشتساز، شرکت تضامنی را به یک نهاد یگانه به نام ” شرکت تضامنی با مسئولیت محدود بافت” تبدیل نمود. وی حداقل سرمایه گذاری را به ۱۰۰.۰۰۰ دلار افزایش داد و دفتری در ساختمان Kiewit Plaza در خیابان فرنام (Farnam) باز کرد.
در سال ۱۹۶۲، مردی به نام چارلی مانگر (Charlie Munger) از کالیفرنیا به خانه دوران کودکی خود در اوماها نقل مکان کرد. با وجود اینکه مانگر کمی مغرور بود، اما از هر جهت با استعداد بود. او بدون مدرک لیسانس در مدرسهی حقوق هاروارد (Harvard Law School) پذیرفته شد. بافت و چارلی توسط دوستان مشترک با هم آشنا شدند و بلافاصله مجذوب یکدیگر شدند. آن دو، زمینهی یک دوستی و همکاری تجاری را ایجاد کردند که برای ۴۰ سال آینده پایدار ماند.
۱۰ سال پس از تأسیس شرکت، داراییهای شرکت تضامنی بافت در مقایسه با شاخص داو ۱۲۲.۹ درصدی به بیش از ۱.۱۵۶% افزایش یافت. زمان آقای بافت فرا رسیده بود.
درست هنگامیکه وارن بافت با قدرت پیش میرفت، وی در تصمیمی هوشمندانه، امکان شراکت با حسابهای جدید را متوقف کرد. جنگ ویتنام، به شدت طرف دیگر جهان را به آشوب کشانده بود و قیمتهای بازار سهام افزایش یافت. در سال ۱۹۶۸ و در هنگامیکه بافت از افزایش قیمتهای سهام نگران بود، شرکت تضامنی وی، بزرگترین شاهکار خود را انجام داد. این شاهکار، افزایش ارزش شرکت به میزان %۵۹.۰ بود که باعث جهش مقدار داراییها به بیش از ۱۰۴ میلیون دلار گردید.
سال بعد، وارن اقدامی فراتر از بستن وجوه بر حسابهای جدید انجام داد؛ او شراکت را نقدینه کرد. در ماه می سال ۱۹۶۹، او شرکای خود را مطلع ساخت که ” در بازار کنونی، قادر به یافتن هیچ سهام ارزانی نیست”. بافت، باقی سال را به نقد کردن سبد سرمایه گذاری خود سپری کرد، به استثنای دو شرکت برکشایر و Diversified Retailing.
سهام برکشایر، در میان شرکا تقسیم شدند. همراه با تقسیم این سهام، وارن نامهای منتشر کرد و در آن شرکا را مطلع ساخت که وی در بعضی امور تجاری دخیل خواهد بود، اما در آینده هیچ تعهدی نسبت به شرکا نخواهد داشت. وارن ولی از قصدش برای حفظ سهام خود در این شرکت (وی مالک ۲۹ درصد سهام شرکت برکشایر هاتاوی بود) چیزی نگفت.
وارن بافت ، مدیریت برکشایر هاتاوی را به دست میآورد
در واقع، نقش بافت در برکشایر هاتاوی تا حدودی در سالهای قبل مشخص شده بود. در ۱۰ می سال ۱۹۶۵، وارن پس از جمعآوری ۴۹ درصد از سهام عادی شرکت، خود را رئیس نامید. مدیریت بسیار نامناسب، شرکت را تقریبا نابود کرده بود و بافت مطمئن بود که میتوان با انجام کمی تغییرات، شرکت را بهتر مدیریت کرد.
بلافاصله آقای بافت، Ken Chace را رئیس شرکت کرد و به او در سازمان، استقلال کامل داد. وارن نپذیرفت که اختیار خرید سهام را به وی اعطا نماید، زیرا انجام این کار، بیانصافی در حق سهامداران بود. اما موافقت کرد که وامی به مبلغ ۱۸.۰۰۰ دلار برای رئیس جدید شرکت خود به منظور خرید ۱.۰۰۰ سهم از سهام شرکت امضا نماید.
دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۶۷، وارن، مؤسس شرکت بیمه ملی و سهامدار ادارهکننده آن، جک رینگوالت (Jack Ringwalt) را به دفتر خود دعوت نمود. وارن، نظر او را دربارهی میزان ارزش شرکت پرسید. رینگوالت بیان کرد که هر سهام شرکت، حداقل ۵۰ دلار، یعنی ۱۷ دلار بالاتر از قیمت معامله ۳۳ دلار ارزش دارد.
وارن پیشنهاد کرد که بیدرنگ کل شرکت را بخرد. این اقدام برای او ۸.۶ میلیون دلار هزینه در بر داشت. در همان سال، برکشایر، یک سود سهام ۱۰ سنتی از سهام در دست داد و ستد خود تقسیم نمود. این اتفاق هرگز دوباره رخ نداد؛ وارن بیان کرد که او “در هنگام اعلام پرداخت سود سهام، قطعا در دستشویی بوده است”.
در سال ۱۹۷۰، بافت، رئیس هیئت مدیره برکشایر هاتاوی شد و برای اولین بار، گزارش عملکرد سالانه به سهامداران را نوشت ( در گذشته، Ken Chace مسئول این کار بود). در همان سال، تخصیص سرمایه رئیس، دوراندیشی وی را نمایان ساخت.
سود منسوجات، تنها ۴۵.۰۰۰ دلار بود، در حالیکه هر کدام از صنایع بیمه و بانکداری، ۲.۱ و ۲.۶ میلیون دلار سود کسب کردند. وجه نقد ناچیز کسبشده از کارگاههای بافندگی دچار چالش در نیوبدفورد (New Bedford) ایالت ماساچوستز (Massachusetts)، جریان سرمایهی موردنیاز برای شروع تبدیل برکشایر هاتاوی به برکشایر هاتاوی امروز را فراهم نمود.
تقریبا یک سال بعد، فرصت خرید یک شرکت به نام See’s Candy در اختیار وارن بافت قرار گرفت. این شرکت عالی شکلاتسازی، نشان تجاری آبنباتهای خود را به قیمتی بالاتر از قیمت معمول معاملات شرکتهای شیرینیسازی به مشتریان خود فروخت. ترازنامه، موضوع مورداطلاع کالیفرنیاییها، یعنی میل بیش از حد آنها به پرداخت کمی “پول بیشتر” برای طعم خاص “See’s” را منعکس کرد.
وارن بیان کرد که برکشایر، مایل به خرید شرکت به قیمت ۲۵ میلیون دلار و به صورت نقدی میباشد. مالک See’s قیمت ۳۰ میلیون دلار را پیشنهاد نمود، اما به زودی تغییر عقیده داد. این خرید، بزرگترین سرمایه گذاری برکشایر یا بافت تا آن زمان بود.
در پی سرمایه گذاریهای بسیار و بازرسی ادارهی بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) (پس از اینکه وارن و مانگر موجب شکست یک ادغام گردیدند، پیشنهاد خرید سهام شرکت Wesco را که یک شرکت هدف خرید برای آنها بود، به سادگی با قیمتی بیش از قیمت خرید ارائه نمودند، زیرا عقیده داشتند که این کار، “کار درستی است”. جای تعجب نیست که دولت، حرف آنها را باور نکرد)، بافت، افزایش ارزش خالص برکشایر هاتاوی را مشاهده نمود.
از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵، ارزش دفتری شرکت از ۲۰ دلار به ازای هر سهم به حدود ۹۵ دلار افزایش یافت. همچنین در این دوره، وارن، آخرین خریدهای خود از سهام برکشایر را انجام داد. هنگامیکه شرکت تضامنی، سهامها را توزیع نمود، او مالک ۲۹% از سهامها بود.
در سالهای بعد، او بیش از ۱۵.۴ میلیون دلار در شرکت سرمایه گذاری کرد که برای هر سهم، به طور میانگین ۳۲.۴۵ دلار هزینه نمود. این اقدام، او را مالک بیش از ۴۳% سهامها نمود که سوزی نیز مالک ۳% دیگر بود. کل ثروت او در برکشایر قرار داده شده بود. در این زمان، وارن هیچ دارایی شخصی نداشت و در نتیجه، شرکت به تنها ابزار سرمایه گذاری وی تبدیل شده بود.
در سال ۱۹۷۶، بافت، مجددا با GEICO سر و کار داشت. اخیرا این شرکت به طور عجیبی زیانهای بالایی را اعلام کرده و قیمت هر سهم آن به ۲ دلار کاهش یافته بود. وارن، به درستی دریافت که اساس کسب و کار همچنان سالم است و اکثر مشکلات، توسط گروه مدیریتی ناکارآمد آن ایجاد شدهاند.
در چند سال بعد، برکشایر، موقعیت خود را در این شرکت بیمه آسیبدیده تقویت نمود و میلیونها سود به دست آورد. بنجامین گراهام (Benjamin Graham) که همچنان سرمایه اش در این شرکت قرار داشت، در ماه سپتامبر همان سال و اندکی پیش از نوسازی شرکت درگذشت. در سالهای بعد، این شرکت بیمه بسیار موفق، کاملا شرکت جنبی برکشایر گردید.
در اواخر دهه هفتاد، اعتبار وارن به حدی افزایش یافت که شایعهی خرید یک سهام توسط وارن بافت، برای افزایش قیمت آن سهام به میزان ۱۰ درصد کافی بود. هر سهم برکشایر هاتاوی به قیمتی بیش از ۲۹۰ دلار خرید و فروش میشد و ثروت شخصی بافت تقریبا ۱۴۰ میلیون دلار بود. از قضای روزگار، وارن هرگز حتی یک سهام از شرکت خود را نفروخت، به این معنی که کل وجه نقد دراختیار وی، حقوق ۵۰.۰۰۰ دلاری دریافتی وی بود. در این زمان، وارن به یک کارگزار گفت که “تمام ثروت من به برکشایر گره خوردهاست، میخواهم کمی سرمایه خارج از آن داشته باشم.”
این عقیده، وارن را ترغیب به شروع سرمایه گذاری برای زندگی شخصی خود نمود. مطابق کتاب راجرلونستین (Roger Lowenstein) به نام بافت، وارن دربارهی سرمایه گذاریهای شخصی خود بسیار بیشتر از سرمایه گذاریهای برکشایر بیباک بود. وی سلف سکهی مسی را زمانی خریداری کرد که یک سفتهبازی خالص بود. در زمانی کوتاه، او ۳ میلیون دلار کسب کرد. زمانیکه او توسط یک دوست به سرمایه گذاری در املاک ترغیب گردید، پاسخ داد: “وقتی بازار سهام بسیار ساده است، چرا باید املاک بخرم؟”
امور خیریه
وارن مخالف انتقال ثروت از یک نسل به نسل بعدی است، از همین رو در ژوئن ۲۰۰۶ اعلام کرد که بیش از ۷۰ درصد ثروت خود، یعنی ۳۷ میلیارد دلار از ۵۲ میلیارد دارایی خویش را به صورت کمکهای سالانه به بزرگترین مؤسسهی خیریهی جهان، مؤسسهی بیل و ملیندا گیتس(اهداف اصلی تاسیس این بنیاد از سوی بیل گیتس و همسرش، افزایش سلامت و کاهش فقر شدید در سطح دنیا و در آمریکا گسترش دادن فرصتهای آموزشی و دسترسی به تکنولوژی اطلاعات است) میبخشد تا در امور خیریه صرف شود. حجم دلاری اهدایی او تقریبأ ۳۰ میلیارد دلار است. اهدای دارایی در این سطح در تاریخ آمریکا بینظیر بوده است. در آن زمان اعلام شد که این سطح کمک کافی است تا اندازهٔ این بنیاد را به بیش از دو برابر افزایش داد. در سال ۲۰۰۸ میلادی به حاکمیت مطلق بیل گیتس به عنوان ثروتمندترین فرد جهان پس از ۱۳ سال، پایان داد.
خریدهای بزرگ
یکی از بهترین کسب و کارهایی که برکشایر موفق به گردآوری آن شد، در حال قرارگرفتن در زیرمجموعهی برکشایر بود. در سال ۱۹۸۳، وارن بافت وارد مرکز تجاری اثاثهی نبراسکا که یک خردهفروشی اثاثهی چند میلیون دلاری ساختهشده توسط رز بلومبیک (Rose Blumpkin) بود گردید. بافت در گفتگو با خانم بی که افراد محلی او را اینگونه صدا میزدند، از وی پرسید که آیا مایل به فروش فروشگاه به برکشایر هاتاوی میباشد؟
پاسخ بلومبیک، یک “بله”ی ساده بود. وی افزود که به قیمت “۶۰ میلیون دلار” از آن جدا میشود. آنها معامله را با دست دادن با یکدیگر تأیید کردند و یک قرارداد یک صفحهای نوشته شد.
شرکت اسکات فتزر، یکی دیگر از الحاقات عالی خانوادهی برکشایر بود. هنگامی که از یک سفارش خرید محلی (LPO) توسط رالف شیئی (Ralph Schey)، رئیس شرکت، رونمایی شد، خود شرکت، هدف یک تصاحب خصمانه قرار گرفت. این اتفاق در سال ۱۹۸۴ رخ داد و به زودی، ایوان بوسکی (Ivan Boesky)، یک پیشنهاد معامله به قیمت ۶۰ دلار برای هر سهم ارائه کرد (قیمت اصلی پیشنهاد خرید سهام به ۵۰ دلار به ازای هر سهم، یعنی ۵ دلار بالاتر از ارزش بازاری رسید).
S&F، سازندهی جاروبرقیهای کربی (Kirby) و دایرهالمعارف جهانی کتاب (World Book)، دربارهی ورشکستگی احتمالی شرکت نگران بود. بافت که مالک ۲۵۰.۰۰۰ سهام از این بود، یک پیام برای مدیران شرکت ارسال نمود و در آن درخواست کرد که در صورت تمایل به ادغام دو شرکت، تماس بگیرند.
تلفن، تقریبا بلافاصله زنگ خورد. برکشایر، برای هر سهم، قیمت ۶۰ دلار نقدی را پیشنهاد داد.
هنگامیکه کمتر از یک هفتهی بعد معامله بسته شد، برکشایر هاتاوی، یک نیروگاه تولید وجه نقد ۳۱۵ میلیون دلاری جدید برای افزودن به مجموعهی خود داشت. جریان وجه نقد کوچک کسبشده از کارخانهی نساجی دچار چالش، یکی از قدرتمندترین کارخانههای جهان را ایجاد نمود. در دههی آینده، اقدامات بسیار مؤثری انجام شدند. در دههی ۱۹۹۰، قیمت سهام برکشایر از ۲.۶۰۰ دلار به قیمت بالای ۸۰.۰۰۰ دلار افزایش یافت.
در سال ۱۹۸۶، بافت یک هواپیمای فالکن (Falcon) استفادهشده را به قیمت ۸۵۰.۰۰۰ دلار خریداری نمود. از آنجایی که وی بیش از پیش مشهور گشته بود، دیگر پرواز عمومی برای وی آسان نبود. پذیرش سبک زندگی تجملاتی برای بافت دشوار بود، اما او بیاندازه عاشق آن جت بود. سرانجام در دههی ۹۰، علاقهی شدید وی به جتها تا حدودی منجر به خرید جت مدیر اجرایی (Executive Jet) توسط او گردید.
دههی ۸۰ همانطور که انتظار میرفت، با افزایش ارزش برکشایر ادامه یافت و تنها ضربهی شدید مسیر،کسادی بازار در سال ۱۹۸۷ بود. وارن که دربارهی اصلاح بازار نگران نبود، به آرامی قیمت شرکت خود را بررسی نمود و به کار خود بازگشت. این طرز رفتار، به طور کلی نمایانگر چگونگی دید او نسبت به سهام و کسبوکارها بود. این واقعه، یکی از وضعیتهای غیرعادی زودگذر و کاملا سخت “آقای بازار” بود، به طوری که ارزش بازار برکشایر لااقل به میزان یک چهارم کاهش یافت. وارن بدون دستپاچگی کار دشوار خود را ادامه داد.
بافت و کوکا کولا
یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۸۸، بافت مانند یک معتاد شروع به خرید کل سهام کوکا کولا نمود. همسایهی پیر وی که اکنون رئیس کوکاکولاست، متوجه شد که فردی در حال خرید مقدار زیادی از سهامهاست و نگران شد. او پس از بررسی فعالیتهای مالی متوجه شد که معاملات از میدوست انجام شدهاند.
او بلافاصله به بافت مشکوک شد و او را فراخواند. وارن به مجرم بودن خود اذعان نمود و درخواست کرد که تا زمانی که او میبایست به طور قانونی نزدیک به ۵% از داراییهای خود را افشا کند، دربارهی این موضوع صحبتی نکنند. ظرف چند ماه، برکشایر مالک ۷% از شرکت یا ۱.۰۲ میلیار دلار از ارزش سهام شد. ظرف سه سال، سهام کوکاکولای بافِت به ارزشی بیش از ارزش کل برکشایر در زمان شروع سرمایه گذاریاش در این شرکت رسید.
ثروت وارن بافت
او در سال ۱۹۹۰ به یک بیلیونر تبدیل شد، زمانی که به فروش مقداری از سهام برکشایر هاتاوی پرداخت. درآمد سالیانهٔ او در سال ۲۰۰۶ میلادی حدود ۱۰۰٬۰۰۰ دلار بوده است که در مقایسه با استاندارد درآمد یک شخص با شغل مشابه (مدیر عامل) ناچیز است. در سال ۲۰۰۷ نامش به عنوان ۱۰۰ فرد پر نفوذ جهان در مجله تایمز به چاپ رسید. وی جزو ثروتمندترین افراد جهان میباشد که در سال ۲۰۰۹ فرد دوم و در سال ۲۰۱۰ فرد سوم جهان معرفی شد. به وی لقب باهوش اوماها و دانشمند اوماها را دادهاند. او علیرغم داشتن ثروت زیاد، به داشتن زندگی ساده و رفتار فروتنانه مشهور است. او کماکان در خانهٔ خود در مرکز داندی در همسایگی اوماها، نبراسکا که در سال ۱۹۸۵ میلادی به ارزش ۳۱٬۵۰۰ دلار خریداری کرده است زندگی میکند. البته او خانهای گرانتر در لاگونا بیچ، در ایالت کالیفرنیا دارد که در سال ۲۰۰۴ خریداری کرده بود. ارزش خانهٔ او در اوماها در سال ۲۰۰۸ میلادی ۷۰۰٬۰۰۰ دلار برآورد شده است. ارزش هر سهم شرکت سرمایه گذاری وی با عنوان “برکشایر هاتاوی” که شرکتهای بیمه، نوشابهسازی، شیرینیپزی، مبلسازی، رستوران و فرش بافی را در بر میگیرد، ۸۳۰۰۰ دلار است. او مانند گراهام به عدم امکان پیش بینی آینده معتقد است و حتی قیمت سهام را نیز بررسی نمیکند، زیرا به اعتقاد وی قیمت سهم شاخص گول زنندهای است و معیار خوبی برای انتخاب سهم مناسب نیست. او یک ماشین کادیلاک DTS دارد.
استراتژی سرمایه گذاری وارن بافت
قیمت سهام را در بازار دنبال نکنید و به جای پیش بینی تغییرات بازار بر روی تک تک شرکتها و ارزش آن ها کار کنید. – در مورد خرید سهام همان قدر وسواس داشته باشید که در مورد کسب و کار خود دارید. در محدودههای کاری خود سهم خریده و در مورد سرمایهگذاری خویش دانش کافی داشته باشید. – پس از انتخاب سهم مناسب باید آن را در شرایط خوب و بد حفظ کنید. در بلند مدت شرکتهای خوب برندهاند و شرکتهای بد از بازار خارج می شوند. – شرکت های خوب را در قیمت های پایین بخرید. – شرکت خوب، شرکتی است که از خصوصیات زیر برخوردار باشد:
- دارای مدیریتی خوب باشد.
- بیش از حد نیاز وجه نقد به دست آورده و آن را به روشی مناسب مصرف کند. یعنی یا آن را در فعالیت های سود ده سرمایهگذاری کند و یا به صورت سود نقدی و یا بازخرید سهام به سرمایه گذاران خود دهد.
- بودن مصرف وجه نقد در آن را بررسی نمود.
- دارای حاشیه سود بالا هستند.
- ارزش بازار آن بیش از سودشان افزایش مییابد.
- قیمت خرید خوب زمانی است که قیمت سهم پایین تر از ارزش دفتری باشد (استفادهی مستقیم از نظریه گراهام).
- سبد خود را به چند سهم خوب محدود کنید.
- تحقیقات خود را به طور مناسب و روشن انجام داده و تحت تاثیر تفکرات دیگران قرار نگیرید.