رام کردن ارزهای رمزنگاری شده
هدف اولیه سایفرپانک هایی که ارزهای رمزنگاری شده را به وجود آوردند و استفاده از آن را عمومی کردند، حفظ حریم خصوصی کاربران و رسیدن به آرمان اصلی اینترنت بود؛ اما در حال حاضر شاهد آن هستیم که این ارزها که در ابتدا مانند یاغیان عرصه مالی ظهور کردند، در حال رام شدن به وسیله دولت ها و شرکت های بزرگ هستند، در این مقاله به طور خاص به این مساله پرداخته شده است.
در طول دورهی طفولیت اینترنت، بسیاری از محققان، استفادهکنندگان ابتدایی و مشتاقان آن، فهمیدند که این تکنولوژی مشکلاتی جدی برای انجام اعمال ناشناس آنلاین به وجود میآورد. ماهیت زیرساخت اینترنت برای کسانی که به دنبال ناشناس بودن هستند مشکلساز است. دادههای ما همیشه از طریق کانالهای عمومی عبور میکند. دادههای ما برای رسیدن به مقصد خود باید با آن مقصد علامت بخورند. به همین شکل اگر برای دریافت یک پاسخ امیدوار باشیم، باید آدرسمان را عمومی کنیم. همانطور که اریک هیوز (Eric Hughes) در مانیفست Cyprherpunk در سال ۱۹۳۳ نوشت:
در بسیاری از موارد هویت شخصی برجسته نیست. وقتی من از مغازه مجله میخرم و به فروشنده پول نقد میدهم، نیازی نیست بداند من که هستم. وقتی از ارائهکننده ایمیل درخواست ارسال و دریافت پیام دارم، او نیازی نیست بداند من با چه کسی حرف میزنم یا چه میگویم. وقتی هویت من توسط مکانیزم زیرساختی تراکنش فاش شود، هیچ حریم خصوصی نخواهم داشت. در اینجا نمیتوانم به انتخاب خودم هویتم را افشا کنم، باید حتما خودم را آشکار کنم.
سایفرپانکها ( Cypherpunk) یا افراد متخصص در رمزنگاری برای آنچه اینترنت وعده داده بود و یک نگرانی عمیق برای نقض حریم خصوصی اینترنت به وجود آمدند.
سایفرپانکها که به خوبی تعریف نشدهاند و ارتباط ضعیفی دارند، گروهی از افراد بودند و هستند که خود را وقف رمزنگاری و دیگر ابزارهایی کردهاند که خریم خصوصی را بهبود میبخشد. آنان در مقابل سانسور، دسترسی بیش از اندازه دولت و ساختارهای سنتی قدرت نیز میایستند.
ترس از سایفرپانکها کاملا اثبات شده است. جستجو در وب بدون جا گذاشتن اطلاعات شخصی اصلا امکانپذیر نیست. افشاگریهای اریک اسنودن باعث ورود امنیت و حریم خصوصی به افکار عمومی شد. از آن زمان تاکنون همه چیز بدتر شده است. این خیلی بد است که چیزی به نام “اقتصاد ریاضتی” به وجود آمده است و در قویترین شرکتهای حاضر در وب، به ویژه گوگل، فیسبوک، توییتر و دیگر غولهایی که از طریق تبلیغات تامین مالی میشوند به کار گرفته میشود.
از دیدگاه ریاضتی، یکی از مفیدترین کارهایی که ما به صورت آنلاین انجام میدهیم، خرج کردن است. گوگل (و شرکای تبلیغاتیاش) برای فروش بیشتر، میخواهند بدانند که ما قبلا چه چیزی خریدهایم. این اطلاعات از دیدگاه شخصیتر میتواند برای اهداف زشتی مثل کمپینهای اسمیر و باجگیری به کار گرفته شود. مجریان قانون هم سالهاست به دنبال پول میروند. سوابق کارت اعتباری، صورتهای مالی و دیگر سوابق مالی در مرکز تحقیقات جنایی قرار دارند. دلایلی وجود دارد که سازمانهای جنایی به اولین استفاده کنندگان از رمز ارز تبدیل شدند.
به این دلایل، ایدهی پول دیجیتالی که بتواند به صورت ناشناس و به عنوان پول خرج شود، همیشه اولویت سایفرپانکها بوده است. با افزایش سیستم اقتدارگرایی در جهان، مردم نگران افزایش سانسور اینترنت هستند. رژیمهای اقتدارگرا به کنترل آنچه شهروندان توانایی خریدش را دارد علاقه زیادی نشان میدهند و اغلب آنچه میتواند به صورت قانونی خرید و فروش شود را محدود میکنند.
رمز ارز برای خیلیها راه جدید برای عبور از این نوع کنترل اقتصادی اقتدارگرا است. با این حال یکی از درسهای اجتنابناپذیر تاریخ این است که نهادهای قدرتمند در نهایت ابزارهای توانمند را پیدا کرده و آن را به کار میگیرند. سایفرپانکها اکنون با همان مشکلاتی روبرو هستند که باعث شد هانا آرنت (Hannah Arendt) بگوید ” رادیکالترین انقلابی، روز بعد از انقلاب محافظهکار میشود.”
اهلی کردن اجتنابناپذیر تکنولوژی
پاول مان (Paul Mann) در مقالهی خود تحت عنوان تشکیلات مخفی احمقانه، الگویی را در که دنیای هنر و نظریه نقد مشاهده کرده بود توصیف میکند:
«در تشکیلات احمقانه هر ابداعی میتواند از همان ابتدا رادیکال و بیارزش باشد. در اینجا کلیشه خط سیر گذشته هم در خطر است، خط سیری که ما را به سمت ابداع بیشتر نمیبرد، بلکه به تکرار خود وامیدارد.
جنبشهایی که به صورت مخفیانه و زیرزمینی شروع میشوند نمیتوانند برای همیشه زیر زمین بمانند. آویزان کردن یک بوم خالی میتواند تنها برای مدت طولانی هنر را به چالش بکشد اما به نظر میرسد همان عمل مخفی پس از فروکش کردن درخشش شورش، دوباره ظاهر خواهد شد. علاوه بر این، این حرکتها و محصولات قبلا مخفی، ناچار در پایان توسط قدرت های رایج موجود به کار گرفته میشوند.
محصولات مارسل داچمپ (Marcel Duchamp) در نهایت از گالری هنری سر در آورند. مارکی رامون (Marky Ramone) موزیسین راک پانک میلیونر شد و ثروتمندترین مرد جهان هم ۶۰۰ نوع مختلف تیشرت چه گوارا که بعضی از آنان توسط بردگان ساخته شده است، به شما میفروشد؛ زنده باد انقلاب، نه؟
به همین شکل، تفکر ایدهآل سایفرپانکها که منجر به ساخت بیتکوین شد، در داراییهایی جمعآوری شده است که توسط صرافیهای معامله میشود و به کلاس سرمایهگذاران وال استریت و سیلیکون ولی ارتباط دارد و توسط سازمانها به عنوان BlackRock ارزشیابی شده است.
در همین حال، در ردیت، توییتر و گوشههای دیگر اینترنت، یک تشکیلات مخفی اعلام میکند که بیتکوین هنوز یک ابزار زیرزمینی است که علیه ساختارهای اصلی قدرت میایستد، در حالی که خرید و فروش آن در وبسایتهایی که توسط نهادهای بزرگ فناوری ساخته و تامین مالی شدهاند انجام میشود و مدتهاست با انقلاب رمزارزی همکاری میکنند.
جنبشهایی که مخفیانه شروع میشوند نمیتواند برای همیشه مخفی بمانند
کوین ورباخ (Kevin werbach) در مورد اهلی کردن بیت کوین در مقالهای توضیح داده است که وضعیت قانون در کشورهای مختلف چقدر تاثیرات عمیقی بر اکوسیستم بیت کوین گذاشتهاند. شکل پولی ایدهآل سایفرپانکها در خارج از ساختارهای کنونی سیاسی وجود داشت و بیتکوین برای مدت این نقش را ایفا کرد. اما قیمت پیروزی در انقلاب این است که با جریان آب همسو شوی و بیت کوین هم پیروزیهای چشمگیری به دست آورده است.
فعالین عرصه دارک وب مانند هنرمندی که یک بوم خالی نقاشی را در سال ۲۰۱۸ آویزان میکند، بیت کوین را نگه میدارند چون سایفرپانک آن در مرکز اصلی جنبشی که به راه افتاده است ثبات پیدا میکند. تشکیلات زیرزمینی احمقانه دنیای رمز ارز، خود را به دلیل تبدیل به کالا و سرمایه در این تکنولوژی که پیشتر اهلی شده است عقب میاندازند و تصور میکنند که انقلابی هستند.
بیلی جو آرمسترانگ (Billie Joe Armstrong) میگوید:
یک نفر از من میپرسه پانک چیه؟ خب منم یک قوطی آشغال رو لگد میکنم و میگم :این پانکه! بعد اون هم قوطی رو لگد میکند و میگه پانک اینه؟ بعد من میگم نه .این مد روزه!
آیا رمز ارز درمانی برای درمان کنترل روزافزون رژیمهای سرکوبگر بر مخارج شهروندانش است. اگر دولت بتواند با موفقیت بیت کوین را قانونگذاری کند و استفادهکنندگان از آن را به زندان بیاندازید، که البته برخی رژیمها این کار را میکنند، درمان نخواهد بود. آیا رمزارز جایگزینی زیرزمینی برای ساختارهای مالی قدرت کنونی است؟ اگر مدیران اصلی سرمایه مانند BlackRock بخواهند آن را در صندوق معامله در بورس جمع کنند نه، جواب این هم منفی است.
خشم پانکها یا کلهپوستیها، خشم از این تکرار احمقانه است و این بسیار مخربتر از ابداع درخشان مدرنیسته است. این همه چیز را ویران میکند و همه را سر جای خود باقی میگذارد و طوری کار میکند که انگار اهمیت دارد و هیچوقت از تکرار آن رها نمیشویم، هرگز به عبور از آن وانمود نمیکنند، ارزش آن را بدون پاک کردن آن از بین میبرد.
مشتاقان بیت کوین با این استقرار مبارزه میکنند و ارزش ارز فیات را از بین میبرند، در حالی که مستقیما خزانههای وال استریت و کلهگندههای تکنولوژی در پشت پردهی صرافیهای کریپتو را که از طریق آن به مبارزه میپردازند تغذیه میکنند.
این به طریقی تنها روش اتفاق افتادن آن است. سازمانهای اصلی تکنولوژیهای جدید را به کار میگیرند و این بهکارگیری برای کسی که دوست دارد از رمزارز برای ارسال ناشناس پول استفاده کند یک نعمت است. از سوی دیگر، فناوریها نباید به خودمان درباره نیروی انتقالی پیشرفتهایمان، گویی که تکنولوژی در خلا وجود دارد دروغ بگویند. ابزارهای نیرومند همیشه راه خود را به سمت دستهای نیرومند باز میکنند و وانمود میکنند زیرزمینی هستند.
تشکیلات زیرزمینی احمقانهی دنیای رمزارز در حال ایجاد کالا و سرمایه بر تکنولوژیای هستند که پیشتر اهلی شده است اما هنوز خود را انقلابی فرض میکنند.
ما باید بپذیریم که اینترنت که در ابتدا به عنوان انقلابی مخفی علیه تبدیل شدن قدرت مرکزی به ابزار مرکزی در استقرار سرکوب اعلام شد. حالا این تشکیلات احمقانه به “فضای وب توزیعشده” به عنوان ابزارای نگاه میکند که ما را به طور حتم از قلعهای که در حول اینترنت ساخته شده است نجات میدهد.
مان میگوید در تشکیلات احمقانه، همانند بسیاری از جاهای دیگر، یکی از مسیرهای درمان همیشه به مرض برمیگردد؛ یا خود درمان تنها نشانهای از بیماری است نه چیز دیگر.
پیشرفتهای فناورانهی زیرزمینی در خلا ایجاد نمیشوند؛ آنان در زمینهی وسیع جغرافیایی، اقتصادی و واقعیت فردی زمین به وجود آمدهاند. چنین پیشرفتهایی میتواند باعث تغییر و شکاف در گروههایی شود که قدرت را در اختیار دارند، اما وقتی گرد و خاک فرو بنشیند، کسانی که از این تکنولوژی برای به دست آوردن قدرت استفاده کردهاند، به نوبه خود از آن برای حفظ آن قدرت استفاده میکنند. همینطور که تکنولوژیهای ما قدرتمندتر میشوند، عواقب ابداع آنان چشمگیرتر میشود. اهالی تکنولوژی باید بپذیرند که هرچه ابداع میکنند، نوش داروی دائمی برای دشمنان امروز نخواهد بود. در واقع احتمال دارد که اگر امروز چیزی نیرومند بسازید و به منبع استفادهی دشمن در آینده تبدیل شود.
اهالی تکنولوژی باید بپذیرند که قانون عواقب ناخواسته در کارشان وجود دارد و بنابراین به کارشان با دیدهی شک بنگرند. کار تکنولوژی هیچگاه در اهدافی که شخصا دنبال میکنند به کار گرفته نمیشود.