تمرکز زدایی چیزی فراتر از بلاکچینها و اپلیکیشنهای غیرمتمرکز است
با رشد جنبش تمرکز زدایی، ما به بررسی ویژگیهای تمرکز زدایی، اهداف تاکتیکهای تمرکز زدایی و کارهایی که هنوز باید برای تمرکز زدایی مجدد دنیای دیجیتال انجام شود، میپردازیم.
تمرکز زدایی همهگیر شده است
بین تیم برنرز لی که به دنبال تمرکز زدایی مجدد فضای وب است، موزیلا، Internet Archive و دیگر نهادهای متعهد به حمایت، برای موفقیت مالی بلاکچین و پروژههای رمز ارز، تمرکز زدایی بسیار جذاب است.
خب تمرکز زدایی واقعا به چه معناست؟ آیا این مفهوم در تکنولوژی کاربرد دارد یا مدیریت از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ چه کسی خود را غیرمتمرکز مینامد و اهمیت آن در چیست؟
تعداد دفعاتی که عبارت «غیرمتمرکز است» را به عنوان دلیلی برای استفاده از یک پلتفرم یا اپلیکیشن شنیدهام از شمارش خارج است. همه انواع شرکتهای کریپتو/بلاکچین خود را به عنوان غیرمتمرکز معرفی میکنند. هر روز شاهد یک شبکه اجتماعی غیرمتمرکز، سرویس ذخیره فایل غیرمتمرکز، اپلیکیشن هویتی غیرمتمرکز، همگامسازی غیرمتمرکز، مدیریت مخاطب، اشتراکگذاری دادههای درمانی، سرویس دوستیابی، تحویل آووکادو و غیره هستیم که همه خود را غیرمتمرکز معرفی میکنند. گویی که تمرکز زدایی در ذات خودش چیزی خارقالعاده و ارزشمند است. با این حال وقتی میپرسیم «اهمیت آن چیست؟» یا «شما چطور غیرمتمرکز هستید؟» پاسخهایی که میشنویم با گزارههای تجاری که افراد در حال کار بر آنان هستند بسیار متفاوت و ناهمخوان هستند. ما چطور به اینجا رسیدیم و ورای این جو چه چیزی قرار دارد؟
تمرکز زدایی یعنی چیزهای مختلف برای افراد مختلف. وقتی من و فرانسیس 6 سال پیش برای پروژه ارتقای تمرکز زدایی خودمان واژه تمرکز زدایی مجدد را برگزیدیم، به این دلیل بود که به چند چیز اهمیت دادیم: حریم خصوصی، رقابت و انعطافپذیری. مسئله تنها یک راهکار نبود که میخواستیم بهبود ببخشیم، بلکه مجموعهای از ارزشها مانند آزادی، استقلال، همکاری و آزمایش بودند. آن ارزشها به روحیهی اصلی فضای وب آزاد و همچنین احساس آزادی و توانمندیای که میخواستیم به یاد مردم آورده و از آن حراست کنیم گره خورده بود.
با محبوب شدن تمرکز زدایی، جامعه کریپتو به نقشهای زیادی شکسته و پراکنده شده است و آن ارزشها و اهداف گم شدهاند. ما به راهی برای تمایز دادن و ارزیابی معنادار تمرکز زدایی نیاز داریم.
تمرکز زدایی به چه معناست؟
تمرکز زدایی در سادهترین سطح خود به معنای تمایز بین بخش مرکزی و مدل هستهای با یک شبکه متصل توزیعشده است.
برخی بین «غیرمتمرکز» و «توزیعشده» تمایز قائل میشوند (من دارم درباره ایده کلی تمرکزدایی که شامل سیستمهای توزیعشده، ترکیبی و غیرمتمرکز است صحبت میکنم). این مطلب دربار ویژگیهای تمرکز زدایی و نتایج و دلالتهای آن ویژگیهاست.
در حالی که نمودارها و شکلهای هندسی تنها برای ساده شدن مطلب هستند، اما ویژگیهای بهخصوصی را ارائه میکنند. سیستم غیرمترکز در سمت چپ یک گره مهمتر یا قویتر دارد (گره وسط). همه گرههای دیگر برای رسیدن به یکدیگر به آن وابسته هستند. او همه چیز را درباره ارتباطات درون شبکه میداند. این نقطه مرکز شکست و نقطه مرکزی کنترل است. اگر این را با نمودار سمت راست مقایسه کنید، کدام گرههای مهمتر هستند؟ گفتنش سخت است. بیشتر گرهها مسیرهای چندگانهای به دیگر گرهها دارند. این بیشتر شبیه یک سیستم انعطافپذیر به نظر میرسد، اما سخت است بدانیم که چگونه میتوانید به سرعت اطمینان حاصل کنید که همه گرهها به طور همزمان اطلاعات یکسانی دارند.
ما به راه رسمیتری برای ارزیابی غیرمتمرکز بود یک چیز نیاز داریم.
ویژگیهای تمرکز زدایی
ویژگی اصلی مورد نظر من این است که یک سیستم تا حدی متمرکز است که قدرت را توزیع کند؛ بهویژه توزیع کنترل، دانش و توانایی بین مردم. چطور به نظر میرسد؟
کنترل به معنای تضمین انتخاب کاربر، سازگاری با ترجیحات کاربر و دادن قدرت تصمیمگیری به کاربر است. تمرکز زدایی در واقع دربارهی استقلال است. کنترل غیرمتمرکز شبیه این است که کاربران نهایی بین یک ارائهکننده سرویس انتخاب کنند و مجبور به پذیرفتن شرایط و قوانینی نشوند که به دلیل نبود جایگزین از آنان سوء استفاده کند (مانند فیسبوک). این یعنی کاربران آزادی لازم برای سازگاری و شخصیسازی محصولات و خدماتی که برای نیازهایشان به کار میگیرند را داشته باشند. شبیه این است که بتوانید تبلیغات هدفداری را انتخاب نکنید یا دادههایتان را به صورت محلی ذخیره کنید. شبیه این است که اپلیکیشنی داشته باشید که برای کار کردن نیازی به اینترنت نداشته باشد.
دانش درباره دسترسی به داده و اطلاعات است. توزیع دانش از عدم تقارن اطلاعات جلوگیری کرده و به مردم در تشخیص وابستگیها و پیامدهای انتخابهایشان کمک میکند. دانش غیرمتمرکز شبیه این است که کاربران کپیهای محلی از دادههایشان داشته باشند و بتوانند داده را صادر کرده یا تصمیم بگیرند یک کپی معتبر از دادههایشان را به صورت محلی نگهداری کنند. شبیه این است که کاربران بدانند سرویسی که استفاده میکنند چطور کار میکند و مدل کسبوکارشان را هم بشناسند (مثلا تبلیغات، تبلیغات شخصیسازیشده، فروش پروفاب و ترجیحات آن به تبلیغاتکنندگان خارجی و غیره). شبیه این است که کاربران بتوانند مکالمات خصوصی داشته و به طور امن با رمزنگاری دوطرفه عکس ارسال کنند که در آن محتوای ارتباطی نمیتواند توسط سازمانهای دیگر مورد دسترسی یا حذف شدن قرار بگیرد. شبیه این است که شرکت ارائهکننده سرویس دادههای مربوط به تماسها را نداند و ذخیره نکند.
قابلیت درباره زیرساخت، یعنی توان ذخیرهسازی، پردازشی و رایانشی مورد نیاز برای اجرای سیستم و خدمات آن است. اینها در یک مدل متمرکز یا در یک جا قرار دارند یا در جاهای مختلفی هستند و توسط یک شرکت کنترل میشوند. این نقطهی شکست متمرکزی در زمان بلایای طبیعی (طوفان، سیل و زلزله) و در برابر حملات (نشت داده، حملات رد سرویس یا از بین رفتن فیزیکی) به وجود میآورد. تمرکز گاهی به این معناست که دادهی افرادی که ما بر آن تکیه داریم و میخواهیم از آنان محافظت کنیم، میتواند مورد دستکاری قرار گرفته یا حتی گم شود. یک رویکرد غیرمتمرکز میتواند انعطافپذیرتر باشد، اما توزیع کنترل و دانش بیشتری به دنبال خواهد داشت. شبیه اپلیکیشنهایی است که به صورت آفلاین کار میکنند و کاربران با آن میتوانند بدون دسترسی به شبکه موبایل یا وایفای و از طریق شبکههای همتا به همتا یا ترکیب داده در شبکه با هم به برقراری ارتباط بپردازند.
چرا تمرکز زدایی؟
تمرکز زدایی به خودی خود خوب یا بد نیست. خوبی و بدی آن به زمینه و آنچه غیرمتمرکز میشود بستگی دارد. تمرکز زدایی میتواند قابلیتهای جدید، حریم خصوصی، انعطاف یا نظارت، ناکارآمدی و هدررفت به وجود بیاورد. اینکه چطور و چرا انجام شود مهم است.
همه چیزها به تمرکز زدایی نیاز ندارند. من برخلاف خیلیها فکر میکنم که عرف باید قانون باشد. من قانون را دوست دارم. قانون طی هزاران سال توسط میلیونها نفر تکرار شده، توسعه یافته و آزمایش شده است. من قانون بریتانیا را به یک جین توسعهدهنده قراردادهای هوشمند ترجیح میدهم (رفع مسئولیت: من حدود 10 سال در زمینه تکنولوژی کار کردهام اما در قانون هرگز).
نهادها ارزش در اختیار دارند و همه تخصصها نمیتوانند یا نباید توسط لیست تغییرناپذیری و اجماع الگوریتمی جایگزین شوند. با این حال در بسیاری از ابعاد دیگر، ما به جای همکاری به تمرکز زدایی و خدمت به مردم نیاز داریم. حتی تمرکز زدایی در شکل ساده و اساسی خود باعث به وجود آمدن آرمانشهر نمیشود. بیشتر منطق بلاکچین و دیگر استارتآپهای تمرکز زدایی هیچراه قابلقبولی ارائه نمیدهند که بتوانیم از طریق آن به سمت دنیای امن و مستقل غیرمتمرکز حرکت کنیم. بیایید جدی باشیم و درباره تغییراتی که باید شناسایی کنیم و آنچه برای رسیدن به آنان باید انجام دهیم شفاف باشیم. اگر قرار نیست کل آن را بسازید، پس درباره آنچه غیر از آن باید رخ دهد شفاف باشید.
این بحث مرا به سمت اهمیت چرایی و چگونگی انجام تمرکز زدایی برمیگرداند. معنا و ارزش تمرکز زدایی برای من ارتباط نزدیکی به هدف و نتایج مورد انتظار آن دارد. این به معنای شناخت مسئله، شکلدهی یک گزینه و نقشهی راه برای نحوه رسیدن به آن نقطه و آزمایش نقشهی راه و نشان دادن برتری آن توسط ردگیری تاثیر آن است.
همه کسانی که در حوزه تمرکز زدایی هستند باید این کار را انجام دهند.
شناخت مسئله
درباره مسئلهی تمرکز زدایی چیزهای زیادی نوشته شده است. سیستمهای متمرکز منجر به بروز قدرت یکنواخت و غیرقابل قبول خواهد شد. این در طول زمان باعث به وجود آمدن سوء استفاده و بیعلاقگی به نیازهای کاربران خواهد شد. مثلا فیسبوک، پلتفرمی که در ظاهر برای کمک به ارتباطات دیجیتالی بین مردم و دوستان و خانوادهها طراحی شده است را در نظر بگیرید. اگر نیازهای من در اولویت قرار داشت، پس باید میتوانستم عکسهایم را از حساب فلیکر خودم به اشتراک بگذارم یا با استفاده از اپلیکیشن مورد علاقهام (مانند تلگرام، سیگنال یا وایر) با دوستانم صحبت کنم که برای من راحتتر است. اگر فیسبوک به برقراری ارتباط بین مردم اهمیت میداد، پشتیبانی xmpp (یک پروتکل پیامرسانی که امکان انتخاب رابط کاربری را به کار برد میداد و امکان چت با کاربران دیگری از اپلیکیشنهای جیچت، فیسبوک، AIM، msn و جابر را فراهم میکرد) را متوقف نمیکرد. در عوض، رابط کاربری و کاربرد فیسبوک این است که تا جایی که امکان دارد صفحه را پایین بیاورم و نگاه کنم چون مدل کسبوکار آنان به توجه من متکی است.
آمازون هم به یک قدرت منحصر برای خرید آنلاین که آگاهی از برند، کارآمدی و خدمات مشتری خوبی دارد. با بسته شدن کتابفروشیها در دنیای واقعی، همه کتابهایشان را در آمازون میفروشند و تعداد کمی هستند که زیرساخت، زنجیره تامین، سرمایه و برندی لازم برای رقابت با او را داشته باشند. وقتی هیچ گزینهی دیگری وجود ندارد چرا باید ارزان بود؟ چرا باید خدمات مشتری خوبی داشت؟ کاربران انتخاب و کنترل اندکی دارند و بزوس (مالک آمازون) هم ثروتمندترین فرد این سیاره است. ما به جای هزاران کسبوکار مستقل درحال شکوفایی، یک مرد بسیار بسیار بسیار ثروتمند داریم.
تمرکز زدایی به وجود آوردن حریم خصوصی و استفاده شخصی از اطلاعات، به شیوهای که افراد نتوانند آن را کنترل کنند را آسان میکند. همانطور که افشاگریهای اسنودن به ما نشان داد، دولتها میتوانند کابلها را قطع کرده و دم آزادی بیان را قیچی کنند. انحصارهای دیجیتال امروزه مقدار عظیمی داده درباره ما در اختیار دارند که میتوانند ما را برای خرج پول گول بزنند و خودشان را به جای ما جا بزنند، اخاذی کنند و ما را به سکوت وادارند.
یک جایگزین
حفظ مسئولیتپذیری قدرت به جایگزین مستقلی نیاز دارد که با منبع قدرت رقابت کند. این جایگزین میتواند دولت باشد، با فرض اینکه دولت برای حفظ منافع مردم کار میکند. این جایگزین میتواند شرکتها و خدمات باشد و حتی میتواند مردمی باشد که با یکدیگر تصمیم میگیرند.
یک دنیای جایگزین و غیرمتمرکز باید دارای:
- انتخاب، تنوع و رقابت: جایی که مدلهای متعدد کسبوکار و ساختارها ورای مدل سرمایهداری «برنده همه چیز را میبرد» وجود دارد (که بر شبکههای بستهای متکیست که با هم ادغام نشده و تعاملی با یکدیگر ندارند). مدلهای متمرکز، بهویژه با مدلهای تجاری فروش/تبلیغ داده، به شکل عمیق مورد بررسی قرار گرفتهاند و در هر خط جدیدی یک یا دو برنده همه چیز را میبرند. این در مقایسه با ثروت نوآوری که با سازمانهای محلیِ تعدیلکنندهیِ پیشنهاداتشان با بخشها، فرهنگها، علایق و ترجیحات خاص امکانپذیر هستند جای تعجب نیست. همان نرمافزار متن باز میتواند با پیکرهبندی متفاوت و استانداردهای سرویس جایگزین برای تنظیم با نیازها، بودجه و زمینه فرهنگی کاربران ارائه شوند. این دنیایی است که در آن ارائه محصولات سازگار با اخلاق و محیط زیست و تحویل خدمات، امکانپذیر و قابل شناسایی است.
- منعطف: جایی که دادهها و خدمات باارزش ما پایدارند و از خرید شرکتها، تصمیمات جدید مدیریتی، بلایای طبیعی و هک در اماناند. دیگر در هنگام فروخته شدن شرکت، نگران از دست رفتن دفتر روزنامه یا سبد سهامتان نیستید.
- استقلال و حریم خصوصی: جایی که در آن میتوانید نوع شرایط و قوانینی که با آن موافقت میکنید را تعیین کنید. دنیایی که در آن افراد میتوانند تصمیم بگیرند دادههایشان را به اشتراک نگذارند یا تصمیم بگیرند برای شبکه اجتماعیشان پولی بپردازند (انتخاب امنیت و نبود تبلیغات و در عین حال توانایی برقراری ارتباط با با دوستان با استفاده از تامینکنندگان مختلف). دنیایی که رمزنگاری دوطرفه در آن بدون خلل کار میکند.
چطور میتوانیم این کار را انجام دهیم؟
ما در سایت redecentralize.org به دنبال تحولات متعددی برای به وجود آوردن این مورد هستیم.
در ابتدا جایگزینهای قابلاعتمادی را برای کار با یکدیگر انتخاب میکنیم. این به معنای حصول اطمینان از اینکه محصولات و خدمات غیرمتمرکز قابل استفاده هستند و با دیگر خدمات و محصولات مبتنی بر کاربر به خوبی کار میکنند. یکی از اهداف کلیدی تمرکز زدایی، ارتقای پروژهها و پلتفرمهای غیرمتمرکز و جمعآوری افراد فعال در این عرصه از طریق رویدادها و انجمنهای گفتگو است.
مورد پروتکلها و قوانینی آزادی است که استفاده از آن را تشویق میکند. مقدمات این در الزامات قابلیت حمل داده GDPR وجود دارد. پروتکلهای آزاد امکان همکاری بین محصولات و خدمات مختلف و رقیب را فراهم میکند و به کاربر نهایت انعطاف و کنترل بدون از دست دادن دسترسی به دیگران در شبکه را فراهم میکند. خروج اجباری پروتکلهای بستهی اختصاصی در خدمات شبکهای (مانند شبکههای اجتماعی یا بازارهایی مانند آمازون، Airbnb و اوبر) منجر به انحصار و نبود نوآوری شده است و باید دیگر به تاریخ بپیوندد.
در پایان همه ما توسط انتخاب کیف پول و خرج پول در نرمافزار مربوطه، نقشی برای مختل کردن مدل تجاری کاپیتالیسم داریم. یکی از راههای امیدبخش میتواند ایجاد پرداخت در نحوه کار امور باشد، به طوری که وقتی از IPFS استفاده میکنید و به ذخیره فایل کمک میکنید، فایلکوینی را جمعآوری میکنید که میتوانید بعدا بر اپلیکیشنها و خدماتی که برایشان ارزش قائلید خرجشان کنید.
نتیجه
تمرکز زدایی به خودی خود نمیتواند همه نتایجی که مردم در جنبش تمرکز زدایی برایشان مهم است را به دست بیاورد. با این حال راهی قوی برای حل مشکلات انحصار دیجیتال، نابرابری فزاینده و از دست رفتن استقلال در جامعه ارائه میکند. تمرکز زدایی انگیزهای برای توزیع قدرت بین کاربران فراهم میکند. این زیرساختی جایگزین و راهی برای ایجاد فضایی با استقلال، همکاری و کنترل محلی است. پس بگذارید درباره تغییراتی که میخواهید ببینید شفاف صحبت کنیم و تاثیر آن را بیازماییم.
کنترل غیرمتمرکز (دانش و کنترل در این مدل) حیاتی است و باید در کنار زیرساخت و ظرفیت در نظر گرفته شوند. بیایید پروژهها را بر اساس سه ویژگی تمرکز زدایی ارزیابی کنیم و با تکنولوژی به عنوان ابزاری قوی برای رسیدن به دنیایی بهتر رفتار کنیم، اما نه به عنوان تنها چیزی که برای این کار نیاز داریم!
منبع: https://medium.com/