اقتصاد کلان (macroeconomics) چیست؟
اقتصاد کلان به مطالعه جنبهها و پدیدههایی میپردازد که برای اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی مهم هستند. در این مقاله با مفهوم این شاخه از اقتصاد، واژگان مهم آن و وضعیت عرضه و تقاضا در این نوع اقتصاد آشنا خواهید شد.
اقتصاد کلان (MACROECONOMICS)، یک رویکرد بالا به پایین است و تاحدی، نگاهی هلیکوپتری به اقتصاد به عنوان یک واحد کل دارد. این شاخه از اقتصاد، معطوف به مطالعهی آن جنبهها و پدیدههایی است که برای اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی مهم هستند. برخی از این جنبهها و پدیدهها عبارتند از: رشد GDP (تولید ناخالص داخلی) کشور؛ تورم و انتظارات تورمی؛ مخارج دولت؛ دریافتها و استقراضها (سیاستهای مالی)؛ نرخهای بیکاری؛ سیاست پولی و غیره .
این موضوعات میتوانند به درک وضعیت اقتصاد، تنظیم سیاستها در یک سطح مؤثر و هدایت پژوهشهای مربوط به اقتصاد کلان کمک کنند.
جان مینارد کینز (John Mynard Keynes) به عنوان یک پیشگام در اقتصاد کلان شناخته میشود. در واقع، اقتصاد کلان به او مدیون است. درک او از اقتصاد کلان، تا اندازهای تحتتأثیر رکود بزرگِ اواخر دهه ۱۹۲۰ بوده است. در اواخر دهه ۱۹۳۰ و هنگامی که رکود بزرگ رو به پایان بود، کینز بخشی از پژوهش مکتبآفرین نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را ارائه داد که به بررسی رکود و تدوین زمینه اقتصاد کلان توجه داشت. این پژوهش و انشعابات آن، به عنوان اقتصاد کینزی در نظر گرفته میشوند.
میلتون فریدمن (Milton Friedman)، اقتصاددان بزرگ دیگر در زمینه اقتصاد کلان و برنده جایزه نوبل نیز پژوهشی درباره رکود بزرگ انجام و فرضیه قبلی کینز را مورد بحث قرار داد. این پژوهش و انشعابات آن، بخش مهمی از اقتصاد پولی را تشکیل دادند.
در حالیکه کینز، رکود بزرگ را به کمک تقاضای کل، مخارج، سطوح درآمدی، تأمین مالی دولت و نرخهای بیکاری توجیه میکرد، فریدمن، این اتفاق را به واسطه مواضع پولی، یعنی نرخ بهره بالاتر، سیاست پولی انقباضی، بحران بانکداری و تورم زدایی ضدتورم تبیین میکرد.
هنگامی که اقتصاد کلان را مطالعه میکنیم، باید با واژگان فراگیر خاص و مهمتر از همه، با معانی آنها آشنا شویم. اگر از این نظریه آگاه شویم، به درک درستی از اتفاقات جهانی تأثیرگذار بر زندگی روزمره خواهیم رسید.
واژگان مهم اقتصاد کلان
تولید ناخالص داخلی (GDP)
این شاخص، ارزش تمام کالاها و خدمات تولید شده داخلی (درون کشور) برحسب پول است. چرا این شاخص مهم است؟ ارزش واقعی کشور توسط توانایی آن در تولید داخلی تعیین میگردد. یک کشور، منابع موجود داخلی را برای ساخت کالاهایی به کار میگیرد که افراد آن کشور برای آنها پول هزینه میکنند. بنابراین GDP ، سطح فعالیت اقتصادی کشور را اندازهگیری میکند.
GDP بالا، اثر/عدد GDP اسمی است. هنگامی که این عدد به وسیله حذف نرخ تورم با استفاده از یک تعدیلکننده GDP (معیاری برای نرخ تورم در اقتصاد)، با تورم تطبیق داده شود، اثر GDP حقیقی را به دست میآوریم.
همچنین، تفاوتهای بین GDP حقیقی و اسمی را به طور کامل در نمودار زیر بررسی کنید.
منبع: بانک جهانی
تولید ناخالص ملی (GNP) معروف به درآمد ناخالص ملی (GNI)
شاخص GNP نیز سطح فعالیت اقتصادی یک کشور را اندازهگیری میکند و بسیار شبیه به GDP است. تفاوت آنها در این است که مؤلفه دیگری که به نام خالص درآمد عوامل تولید از خارج (NFIA) شناخته میشود، به مقدار GDP افزوده میشود.
منبع: بانک جهانی
درآمد عوامل تولید، درآمد دریافتی از ۴ عامل تولید، یعنی زمین، نیروی کار، سرمایه و کارآفرینی است. درآمد عوامل تولید میتواند توسط استفاده از عوامل تولید و ارسال درآمدها از خارج دریافت گردد و یا به وسیلهی وجود شرکتهای خارجیِ استفادهکننده از عوامل تولید در کشور شما، به خارج پرداخت گردد. هر دو حالت نیز ممکن است همزمان اتفاق بیفتند. از محاسبه خالص این دو (درآمد عوامل تولید دریافتی منهای درآمد عوامل تولید پرداختی)، NFIA حاصل میشود.
بنابراین، GNP نیز معیاری برای فعالیت اقتصادی یک کشور است، اما به دلایل مختلفی، اغلب GDP مورداستفاده قرار میگیرد.
GNP = GDP + NFIA
تقاضا و عرضه در اقتصاد کلان
به طور کلی، فرض میشود که ۲ دسته تفکر اقتصادی به نامهای طرف تقاضا و طرف عرضه وجود دارد. این موضوع، به طور گستردهای مورد بحث قرار گرفته است و اقتصاددانان، عموما در یکی از این دستهها قرار میگیرند. این موضوع در اقتصاد کلان بیشتر از اقتصاد خرد مشهود است. در اقتصاد کلان ، تقاضا و عرضه به معنای طیف گستردهای از موضوعات هستند، زیرا هر دوی آنها ذاتا به صورت کلی تعریف میشوند.
اقتصاد طرف تقاضا که کینز از آن طرفداری میکند، سعی دارد که از طریق افزایش تقاضای کل، روی GDP حقیقی اثر بگذارد: معیارهایی مانند بهبود سطوح درآمدی/دستمزدی، بیکاری پایدار، مخارج دولت برای افزایش قدرت خرید مردم، سرمایه گذاری صنعت و شرکتها در کالاهای سرمایهای و عوامل دیگر.
اقتصاد طرف عرضه، سعی دارد که توسط افزایش عرضه کل، روی GDP حقیقی اثر بگذارد. معیارهایی مانند تعدیل نرخهای مالیاتی، مقرراتزدایی، پشتیبانی زیربنایی، بهرهمندی از سطوح آموزشی، خصوصیسازی و تعدادی از عوامل دیگر، بخش مهمی از اقتصاد طرف عرضه را تشکیل میدهند.
به طور کلی میتوان گفت که GDP و در نتیجه GNP، شامل ۴ مؤلفه اصلیِ طرف تقاضای کل اقتصاد به قرار ذیل هستند.
مصرف (C)؛ سرمایه گذاری (I)؛ مخارج دولت (G) و خالص صادرات (X-M)
مصرف خصوصی کالاها و خدمات، بخش مهمی از مصرف (C) را تشکیل میدهد که میزان هزینه خانوارها برای خرید کالاها و خدمات نهایی را نشان میدهد. اتومبیلها، یخچالها، شیر خریداریشده توسط خانوار و موارد دیگر، نمونههایی از کالاها و خدمات نهایی هستند. از کالاهای واسطهای میتوان برای تولید بیشتر استفاده نمود یا میتوان آنها را مجددا فروخت. فروشگاه خریداریکنندهی شیر که ما آن را کالای نهایی درنظر میگیریم، مثالهایی از کالاهای واسطهای هستند. کشکی که از فروشگاه خریداری میکنیم، یک کالای نهایی است، مگر اینکه قصد فروش شیر فرآوریشده با استفاده از کشک را داشته باشیم. بنابراین، این دو نوع کالا براساس کاربردشان تمییز داده میشوند.
سرمایه گذاری (I)، شامل خرید ماشینآلات و تجهیزات، خریدهای سرمایهبر، هزینهی خانوارها بر خانهها و غیره میباشد. خرید سهام شرکتها، بخش مهمی از آنچه که در بالا به عنوان سرمایه گذاری ذکر شده نیست و ترکیب داراییهای در اختیار ما را نیز تغییر نمیدهد.
مخارج دولت (G)، همانطور که از نامش پیداست، دربارهی هزینههای عمومی سخن میگوید. این مخارج، به اشکال مختلفی در هزینههای روی بخش دفاعی؛ ساخت جادهها؛ مدارس و بیمارستانهای دولتی و غیره دیده میشوند. اگرچه دولت روی حقوقهای بیکاری و غیره نیز هزینه میکند، اما در برخی کشورها مانند ایالات متحده، این هزینهها در محاسبهی تقاضای کل برای GDP در نظر گرفته نمیشوند.
خالص صادرات (X-M)، صادرات (X) منهای واردات (M) است. برای این موضوع، هیچ نیازی به توضیح وجود ندارد! خالص صادرات، مشابه تراز تجاری (BoT) است، اما نکته ظریفی که باید به آن توجه کنیم این است که تراز تجاری، تنها شامل صادرات و واردات کالاها میشود (کالاها در اقتصاد کلان به نام اقلام مشهود نیز شناخته میشوند، در حالیکه خدمات، به نام اقلام نامشهود شناخته میشوند). در عصر مدرن، خدمات به طور فزایندهای بخش عمدهای از اقتصاد کشور را تشکیل میدهند. به تعداد شرکتهای فناوری اطلاعاتی که اکنون وجود دارند، برنامههای کاربردی که استفاده میکنید و آنهایی که استفاده نمیکنید، توجه کنید.
بنابراین، GDP شامل تمام مؤلفههای بالا میشود.
(GDP (Y) = C + I + G + (X-M
اقتصاد کلان – تراز پرداختها (BoP)
ما تراز تجاری را بررسی کردیم. یک کشور، تراز پرداختهای خود (BoP) را نیز نگاه میدارد. در حقیقت، BoP یک سند جامع از دریافتها و پرداختهای یک کشور با سایر کشورها است. برای مثال، معاملات ایجادشده توسط مصرفکنندگان، شرکتها و دولت یک کشور با دیگر کشورها ثبت میشوند.
هر کشوری دو نوع حساب دارد. این دو حساب، حساب جاری و حساب سرمایه هستند.
حساب جاری
حساب جاری (CA) یک کشور، اسنادی از ارزش پولی صادرات و واردات (کالاها، خدمات و پرداختهای انتقالی یک طرفه) آن است و بخش مهمی از BoT را تشکیل میدهد. هنگامی که صادرات یک کشور بیشتر از واردات آن باشد، حساب جاری آن یک مازاد ثبت میکند و زمانیکه صادرات یک کشور کمتر از واردات آن باشد، بدیهی است که حساب جاری یک کسری ثبت میکند! به طور کلی این معاملات، معاملات کوتاهمدت هستند. ایالات متحده، بریتانیا، هند و اکثر کشورهای جهان، کسری حساب جاری دارند. ژاپن و آلمان، از معدود کشورهایی هستند که مازاد حساب جاری دارند.
CA = خالص صادرات کالاها و خدمات + خالص پرداختهای انتقالی یک طرفه + NFIA
حساب سرمایه
این حساب، ارزش پولی خرید داراییها و بدهیهای خارجی مانند وام حاکمیتی، سرمایه گذاریهای ایجادشده و تبدیلشده کشور، بدهی شرکتها از خارج و غیره را ثبت میکند. بحث دربارهی سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) و سرمایه گذاری در سهام خارجی (FPI) درون کشورها و افزایش دخایر ارزی خارجی (مانند خرید بدهی دولت ایالات متحده و درنتیجه، دلار به منظور تحکیم پول رایج یک کشور، در حوزه حساب سرمایه قرار میگیرد.
Cap A/C = FDI خالص + FPI خالص + خالص سایر گردشهای سهام (گردش بدهی و…) + تغییر در ذخایر
اگر با حسابها آشنا هستید، این حساب مانند ترازنامه یک شرکت است. این ترازنامه، یک طرفِ داراییها و یک طرفِ بدهیها دارد که هر دوی آنها باید با هم مطابقت داشته باشند و تفاضل آنها باید صفر باشد.
BoP = CA + Cap A/C
- معادلهی بالا باید برابر با صفر باشد.
- اگر CA > Cap A/C باشد، کشور با مازاد حساب جاری یا کسری حساب سرمایه مواجه میگردد.
- اگر CA < Cap A/C باشد، کشور با کسری حساب جاری یا مازاد حساب سرمایه مواجه میگردد.
مثال: ایالات متحده سالهای بسیاری کسری حساب جاری داشته است. چرا؟ در واقع به این دلیل که این کشور، بیش از درآمدی که به دست میآورد، مصرف میکند. اما ایالات متحده چگونه بودجه مخارج خود را تأمین میکند؟ با توجه به اینکه بدهی ایالات متحده، قابلاطمینانترین بدهی است، ایالات متحده، این پول را به وسیلهی گرفتن وام حاکمیتی قرض میکند. در نتیجه، مازاد حساب سرمایه خواهد داشت.
منبع: tradingeconomics.com
اگر یک کشور همزمان مازاد حساب جاری و مازاد حساب سرمایه داشته باشد، چه میشود؟ معادله را به طور ذهنی تصور کنید. این وضعیت بدان معناست که این کشور بیش از میزان مصرف خود درآمد کسب میکند. اما با توجه به اینکه این کشور وام حاکمیتی میگیرد، گویی با پول مست شده است! این کشور با پول اضافی چه میکند؟ باید این وضعیت مازاد دوگانه مورد بررسی قرار گیرد، در غیر این صورت، اقتصاد این کشور متضرر میگردد. کشور مذکور، برای تطبیق دادن خود با این وضعیت، ذخایر ارزی خارجی خریداری میکند. چین در چنین موقعیتی قرار داشت. ذخایر ارزی خارجی آن را بررسی کنید. اگرچه ذخایر ارزی خارجی چین در سال گذشته حدود ۹۰ میلیارد دلار کاهش یافته است، اما این کشور، بیشترین ذخایر ارزی خارجی جهان را به میزان تقریبا ۲.۵ تریلیون دلار دارد.
از گفتمان بالا میتوانیم نتیجه بگیریم که حساب جاری یک کشور، در واقع پسانداز آن، منهای سرمایه گذاری است. امیدواریم که معادلات زیر برای علاقمندان ریاضی مفید باشد:
GDP (Y) = C + I + G + (X-M) => Y – C – G = I + (X-M) (1
GNP (Y’) = Y + NFIA => Y = Y’ – NFIA (2
CA = (X-M) + NFIA => (X-M) = CA – NFIA (3
جایگذاری (۲) در (۱)،
Y’ – NFIA – C – G = I + (X-M)(4
جایگذاری (۳) در (۴)،
Y’ – NFIA – C – G = I + CA – NFIA(5
از آنجایی که NFIAها یکدیگر را حذف میکنند، Y’ عملا Y است. یعنی GNP، در حقیقت GDP میشود. بنابراین،
Y – C – G = I + CA (6
در واقع “Y – C – G”، پسانداز است. GDP منهای میزان مصرف و میزان مخارج دولت، پسانداز (S) را نشان میدهد. بنابراین، در نهایت:
CA = S – I (حساب جاری یک کشور، پسانداز کشور منهای سرمایه گذاریهای آن است)
جمعبندی
اکنون با برخی از مفاهیم اولیه اقتصاد کلانآشنا شدهاید. روزنامه یا مجلات مالی کشورتان را که مانند فایننشیال تایمز (Financial Times)، وال استریت جورنال (Wall Street Journal)، ایکانامیک تایمز (The Economic Times) و اکونومیست (The Economist) باشند یا کتابهای نوشتهشده توسط اقتصاددانانی مانند دکتر نوریل روبینی (Nouriel Roubini)، دکتر راگورام راجان (Raghuram Rajan) و بسیاری از اقتصاددانان دیگر را حتما مطالعه کنید.
جهان اقتصاد کلان امروز، بسیار متحول شده است. اگرچه اصول نوشتهشده آن تاکنون ثابت باقی ماندهاند، اما رویکردهای مربوط به آن تغییر کردهاند. اگر در اینترنت جستجو کنید، واژگانی مانند تسهیل کمی (Quantitative Easing)، نرخ بهره منفی (Negative Interest Rates) و پول هلیکوپتری (Helicopter Money) را خواهید یافت که اینترنت را در خود غرق کردهاند. همانطور که در آغاز اشاره شد، اقتصاد پولی به شدت به نرخ بهره متکی است. اکنون نرخهای بهره، اقتصاد را در سراسر جهان اداره میکنند. تعاریف این واژگان، در اینترنت موجود است، اما یافتن روابط بین آنها به عهده شماست: اینکه نرخهای بهره چگونه بر GDP و جریانهای FDI اثر میگذارند و حساب جاری با نرخ بهره جاری چگونه رفتار میکند؟